گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
انوار العرفان
جلد دوازدهم
[سوره الأنعام ( 6): آیات 36 تا 55 ] ....



ص : 165
اشاره
إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ( 36 ) وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَۀٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ
یُنَزِّلَ آیَۀً وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 37 ) وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ
ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ( 38 ) وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْ لِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلی صِ راطٍ مُسْتَقِیمٍ
( 39 ) قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَۀُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 40 )
بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ ( 41 ) وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ
لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ( 42 ) فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( 43 ) فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا
بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ( 44 ) فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ
( رَبِّ الْعالَمِینَ ( 45
صفحه 90 از 188
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَ ذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُ َ ص رِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ
46 ) قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَۀً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ( 47 ) وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ )
فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 48 ) وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ( 49 ) قُلْ لا أَقُولُ
لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِ یرُ أَ فَلا
( تَتَفَکَّرُونَ ( 50
وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَ فِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 51 ) وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ
بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ ( 52 ) وَ
کَ ذلِکَ فَتَنَّا بَعْ َ ض هُمْ بِبَعْضٍ لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ ( 53 ) وَ إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا
فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَ ۀَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 54 ) وَ
( کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ ( 55
، ص: 168
[سوره الأنعام ( 6): آیه 36 ] .... ص : 168
اشاره
( إِنَّما یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ( 36
ترجمه و شرح .... ص : 168
خداوند متعال در این آیه مبارکه بخاطر دلداري پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بیان میکند: فقط گروهی از مردم دعوت تو
را میپذیرند و از برنامه قرآن پیروي میکنند که داراي نیروي شنوائی و حیات روانی باشند و آنانکه در اثر غفلت سرگرم
خودستائی میشوند و نیروي انقیاد خود را به کار نمیبرند در صف بیخردان قرار گرفته از سعادت و مقام انسانیت بهرهاي نخواهند
داشت اینک میفرماید:
اي رسول گرامی فقط گروهی که آیات خدا را با سمع قبول میشنوند و به آنچه خدا آنها را دعوت فرموده لبیک اجابت میگویند
و جواب خدا را به عمل صالح میدهند و آنان مانند زمین شایستهاي هستند که آماده قبول آب و رویانیدن کشت میباشد و فرقه
دیگر آیات خدا بر آنها تلاوت میشود و آنها از روي تکبّر و خودخواهی به آن نظر میکنند و نه از آن عبرت میگیرند و نه به
سمع قبول پذیرا میشوند این گروه مرده دلانند و همچنانکه تو نومید هستی از اینکه مردگان سخنان ترا بشنوند و به تو جواب
بگویند و آنها تا روز که خدا در قیامت آنها را برانگیزد جوابی نمیدهند همینطور این کافران مردهدل هم انتفاعی از آن گفتهها و
کلمات خدا نمیبرند تا روزي که خدا آنها را در روز واپسین برانگیزد و به سوي او برگردند و خداوند حکم خود را در باره آنها
( جاري سازد و پس از قبر و دوران برزخ به موقف حساب در آیند و کیفر تخلف خود را بیابند. ( 36
، ص: 169
صفحه 91 از 188
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 169
بشنود آن را خود از سمع قبول نی چنان کاین مشرکان بو الفضول
که ندارند ایچ گوش استماع هم نیابند از کلامت انتفاع
مردهگانند این گروه بیخرد که نجنبد از صدا از جاي خود
مردهگان را میبرانگیزد خداي دین حق را پس بدانند اهل راي
پس به سوي آن مکافات شدید باز برگردانده گردند از وعید
(36)
، ص: 170
[سوره الأنعام ( 6): آیه 37 ] .... ص : 170
اشاره
( وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَۀٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ یُنَزِّلَ آیَۀً وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ ( 37
ترجمه و شرح .... ص : 170
خداوند متعال در این آیه مبارکه به یکی از بهانه جوئیهاي مشرکان اشاره نموده و بیان میکند: از جمله اعتراضات کفّار قریش و
بتپرستان مکّه آن بود که میگفتند چگونه پروردگارت نشانه اعجازآمیزي در باره رسالت پیامبر اسلام قرار نمیدهد البته این
اعتراض مانند اعتراضات دیگر بر دین اسلام و رسالت پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نمودهاند مبنی بر بهانهجوئی است زیرا
آیات قرآنی نه فقط از نظر سلامت عبارت و فصاحت و بلاغت آن معجزهآسا است تا اینکه معارضه با آنها اختصاص به اقوام سامی
نژاد داشته باشد بلکه معانی و حقایقی از اسرار آفرینش در بر دارد که بشر را به معارضه میخواند و در برابر آنها بشر اظهار عجز
مینماید لذا با این آیات قرآنی که به تدریج بر حسب اقتضاء حوادث نازل میشوند و هر یک دلیل آشکاري است، درخواست
معجزه دیگري هرگز پذیرفته نخواهد شد بنابر این خداوند متعال در این آیه شریفه به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور
داده، در پاسخ آنان بگو خدا که جهان هستی را از کتم عدم به عرصه وجود آورده از جمله خدایان ساختگی که براي هر یک اثر و
نیروي خاصی گمان کردهاید و آنها را مدبّر میپندارید چگونه نمیتواند معجزهئی در دسترس بتپرستان گذارد، و ردّ این
درخواست نیز از نظر آن است که اگر مردم معجزهئی را بخواهند و ، ص: 171
دسترس آنان قرار گیرد اگر تکذیب نمایند خود را به معرض هلاکت خواهند در آورد. اینک میفرماید:
این مشرکان معاند پس از آنکه از معارضه با قرآن عاجز شدهاند گویند چرا معجزهاي از آنچه ما میخواهیم و اقتراح میکنیم یا
مانند معجزات پیامبران سلف از قبیل عصاي موسی و غیره از جانب پروردگار او نازل نمیگردد.
اي رسول گرامی به آنها بگو چگونه این معجزات را از من میخواهید و حال آنکه من بشري و فرستادهاي از جانب خدایم و رسول
قادر بر انزال آیهاي از آیات و آوردن معجزهاي به میل خود از معجزات نیست زیرا خداست فقط که قادر بر تنزیل آیت است و
صفحه 92 از 188
توانائی بر اجابت مطلب و خواهش شماست و آن هم بسته به اقتضاي مصلحت بینی خود اوست و لکن بسیاري از آنها نمیدانند و به
آن علم ندارند که بر طبق سنّت الهی در امم سالفه اجابت خواهش آنها هرگز سبب هدایت آنها نبود بلکه باعث عذاب و استیصال و
اهلاك آنها میگردید و اینک هم نمیدانند که انزال آیتی از آنچه میطلبند براي آنها خیر نیست بلکه براي آنان شرّ است و این
طلبی که میکنند نه براي هدایت است بلکه براي عاجز ساختن پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است وَ إِنْ یَرَوْا آیَۀً یُعْرِضُوا وَ
یَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ از این آیه مستفاد میگردد:
قرآن معجزه منحصر به فرد پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میباشد و اگر درست تعمق و تعقل شود براي تنظیم و ترتیب
امور زندگی قرآن بزرگترین و جاودانهترین معجزات است و درك معانی و توجه به احکام و امثال قرآن قواي عقلانی را افزون
( کرده و موجب رشد و اعتلاي فکر آدمی میگردد. ( 37
، ص: 172
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 172
می بگفتند از چه از ربّش بر او آیتی نازل نشد در جستجو
یعنی آن معجز کز او خواهیم ما نی کلامی کز وي آگاهیم ما
گو بتحقیق آنکه بس حق قادر است که فرستد آیتی کان ظاهر است
لیک ز ایشان میندانند اکثري کوست موجب بر بلا و محشري
(37)
، ص: 173
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 173
قوله تعالی: لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ لکنّ حرفی است که اسم را منصوب و خبر را مرفوع میکند و معنی آن استدراك است و تفسیر
استدراك آن است که بما بعدش حکمی نسبت دهد مخالف حکم ما قبلش و از این جهت که لازم است که مقدم بر آن باشد یعنی
مقدم بر کلامی که مخالف یا مناقض ما قبلش باشد مانند قوله تعالی: وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا و گاهی براي تاکید
میآید مجرد از معنی استدراك و در حقیقت از چیزي که گمان ثبوتش میرود استدراك و در حقیقت از چیزي که گمان ثبوتش
میرود استدراك میکند مانند زید شجاع و لکنّه کریم زیرا کرم و شجاعت گوئی از هم جدا نیستند پس نفی یکی از آنها موجب
نفی دیگري است و مانند لو جاءنی اکرمته و لکنّه لم یجیء در اینجا لکنّ مفاد لو امتناعیه را تاکید کرده. لکن ابن عصفور گفته
تاکید از هر دو آنهاست و این اصح است همچنانکه کانّ مؤکّ د تشبیه از این جهت بعضی گفتهاند لکنّ مرکب است از لکن و انّ
همزة براي تخفیف افتاده و نون از جهت التقاء ساکنین و لکن شده است.
، ص: 174
[سوره الأنعام ( 6): آیه 38 ] .... ص : 174
صفحه 93 از 188
اشاره
( وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ بِجَناحَیْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُکُمْ ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ ثُمَّ إِلی رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ ( 38
ترجمه و شرح .... ص : 174
خداوند متعال در این آیه شریفه زندگی انواع حیوانات صحرائی از درندگان و خزندگان و پرندگان و دریائی را به زندگی بشر
تشبیه نموده و بیان میکند چنانکه زندگی دامنهدار و عمیق بشر بر اساس نیروي تفکر و تعقل نهاده شده و با کمک برنامههاي
آسمانی و تعلیمات و کوششهاي پیامبران بشر توانسته است پس از سالها و قرون متمادي تا اندازهئی به زندگی انفرادي و خانوادگی
و اجتماعی خود انتظام بخشد و سر و صورتی دهد ولی شگفتآور آن است که پروردگار تدبیر و نظام خاصی در انواع بیشمار
حیوانات صحرائی و دریائی با اینکه میان انواع آنها معارضه است از نظر اینکه بسیاري از آنها درنده و یا به نحوي طعمه آنها
حیوانات ضعیف است معذلک با نیروي احساس همه در صحنه پهناور جهان زندگی نموده و احتیاجات خود را تامین مینمایند و از
خطر خود را ایمن میدارند.
مثلا به وسیله حس هم نوع شناسی و دشمن شناسی و طعمه یابی و یا تمیز مناسب طبع از منافر و مهر به نوازد خود و بکار بردن
نیروي جنسی میتواند زندگی خود را تامین کند و نسل خود را بجا گذارد و یا پناهی براي خود که در آن بخزد و از خطر سرماي
زمستان و یا تاریکی شب ایمن بماند بدون اینکه هدف و غرضی که بر حرکات و خواستههاي آنها مترتب أنوار العرفان فی تفسیر
القرآن، ج 12 ، ص: 175
میشود بفهمند و یا درك کنند. بر این اساس افعال و حرکات حیوانات بطور کلی مانند افعال طبیعی نباتات و رستنیها است زیرا به
بداهت دیده میشوند.
که حیوانات هرگز مالک حرکات و خواستهاي خود نیستند، در موردي که احساس نفع و یا حاجت کنند و یا طعمهئی ببینند
بیدرنگ بر حسب خواسته طبع بسوي هدف شتابان روانه و در حرکت و تکاپو در میآیند و یا دشمن را ببینند بیدرنگ راه فرار
پیش میگیرند. اینک میفرماید:
نوعی از انواع جنبندگانی که بر روي زمین حرکت میکنند چه در آب و چه در خاك و نوعی از انواع پرندهاي که با دو بال خود
در جو هوا میپرد یافت نمیشود مگر اینکه انواع و اصناف و جماعاتی مانند شما انواع بشر و بنی آدم و مماثل شما میباشند آنها را
روزي و مرگ و نظام محکم و طبایعی است که با خلقت و تکوین آنها ملایم است و داراي حاجات و نیازمندیها هستند و محتاج به
مدبري میباشند و ما که آفریننده آنان هستیم در خوراك و پوشاك و خواب و بیداري و حیات و ممات آنها تدبیر امورشان را
میکنیم در کتاب عالم کون در کتاب منزل به رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چیزي را فرو گذار نکرده و کوتاه نیامدهایم و
هر کس هر چه استحقاق داشته به او داده و روي نظام اشرف امکانی چیزي براي جنبندهاي کم و کسر نیست. سپس بعد از گذراندن
جهان زندگانی و طی دوران برزخ آنان در پیشگاه پروردگارشان جمع میشوند و جزاي کردههاي خود را میستانند.
از این آیه استفاده میشود:
تمام موجودات روي زمین از پرنده و جنبنده مثل بشر امت و جماعت هستند و براي آنها اجل مقرر است و این خود مقتضی است
که متفکران در باره آن به بحث و غور پرداخته و به عظمت آفریدگار و قدرت خلاق ، ص:
176
صفحه 94 از 188
کائنات متوجه ساخته است.
(38)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 176
نیست هیچ اندر زمین جنبنده یا به بالش در هوا پرنده
چون شما الا که باشند امتی در حیات و موت و سقم و صحتی
در دلالت بر وجود صانعی عالم و قادر بدون مانعی
این بود تنبیه تا دانیم هم که نباید کرد بر حیوان ستم
ما فرو نگذاشتیم اندر کتاب هیچ از چیزي که آید در حساب
از امور علوي و سفلی تمام ثبت بر لوح است بر هر وصف و نام
پس بوي رب خود گردند حشر بر جزاي فعل خود در روز نشر
(38)
، ص: 177
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 177
قوله تعالی: وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ کلمه دبّ و دیب یعنی راه رفتن آرام و حرکت خفیف که در حیوان به کار برده میشود و بیشتر
در حشرات استعمال میگردد. قاموس نیز کلمه دبّ را به معنی راه رفتن آرام نوشته است لکن صحاح نوشته: هر راه رونده بر روي
زمین دابّه است و اینکه دابّه را جنبنده گفتهاند به اعتبار حرکت و راه رفتن است. در قرآن مجید در باره تمام جنبندگان اعم از انسان
و حیوان و غیره بکار برده شده است چنانکه در آیه 45 سوره نور میفرماید:
وَ اللَّهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّۀٍ مِنْ ماءٍ دوابّ جمع دابّۀ است و در بعضی موارد از آن تمام حرکتکنندگان مراد است چنانکه در آیه 22 سوره
انفال میفرماید:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُونَ یعنی بدترین جنبندگان در نزد خدا این کفّار کر و لالاند که نمیفهمند و نیز
در آیه 55 سوره انفال میفرماید:
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ که به طور قطع به انسان شامل است و در بعضی از موارد مراد از آن غیر انسان و
غیر چهارپایان سه گانه یعنی بقر و غنم و شتر است چنانکه در آیه 28 سوره فاطر میفرماید:
، وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ و همچنین در آیه 29 سوره شوري نیز میفرماید: أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12
ص: 178
وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَثَّ فِیهِما مِنْ دابَّۀٍ یعنی از آیات و نشانههاي حکمت خداست آفرینش آسمانها و زمین و
آنچه در این دو پراکنده ساخت از جانوران و این آیه دلالت دارد که در کرات آسمان هم جانوران زنده است. نیشابوري نیز در
تفسیر خود نوشته:
جایز است در آسمانها انواع دیگر از خلایق باشد غیر از ملائکه که در آنجا راه روند چنانکه حیوانات در زمین راه میروند علماء
صفحه 95 از 188
معاصر نیز احتمال میدهند در بسیاري از کرات آسمانی موجود زنده باشد و اللّه العالم.
، ص: 179
[سوره الأنعام ( 6): آیه 39 ] .... ص : 179
اشاره
( وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ فِی الظُّلُماتِ مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 39
ترجمه و شرح .... ص : 179
خداوند متعال در این آیه مبارکه بار دیگر به بحث از منکران لجوج پرداخته و بیان میکند: بیگانگان در اثر تکذیب و انکار دلایل
دین اسلام نیروي شنوائی و خرد از آنان سلب شده و آنچه از معارف و حقایق بشنوند به آن توجه ننموده و تصدیق نمیکنند و چون
نیروي شنوائی و بینائی خود را که رکن پیمودن طریقه انسانیت است به کار نبرده و به دعوت پیشوایان اسلام گوش فرا نداده و از
معارف الهی و حقایق اسلام بهرهاي نبرده در ظلمت کفر و عناد عمر خود را به پایان خواهند رسانید. اینک میفرماید:
آن کسانیکه به آیات منزله از جانب خدا که تمامی دال بر کمال قدرت و تمام علم و حکمت میباشند تکذیب کردند کسانی
هستند که گوش حقیقت نیوش آنها کر است و دعوت حق و هدایت را نمیشنوند و به سمع قبول نمیپذیرند و لال و گنگهائی
میباشند که آنچه را از حق و حقیقت دانسته و شناختهاند به آن گویا نیستند و زبان خود را بستهاند و در ظلمات و تاریکیهاي
جهل و کفر و عادات زشت سرگشته و مخبط و حیرانند. و کس را که خدا بخواهد مخذول و گمراه میسازد و به او لطفی روا
ندارد زیرا در علم قدیم او ثابت بوده است که او سزاوار بدبختی و عذاب است و حاضر به قبول دعوت حق نیست و کسی را که ور
علم او گذشته است که مطیع انبیاء و ، ص: 180
دعوت حق است براه راست هدایت میفرماید.
پس کسانی که به قرآن ایمان نداشته باشند از شنیدن و گفتن حق کر و لال هستند و در تاریکیهاي کفر و شرك مانده و عمل خیر
از آنان صادر نمیگردد اما کسانیکه طالب حق و پیرو سعادت باشند حق تعالی نیز او را موید و راهنما است تا بمطلوبش برسد.
(39)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 180
و آنکسان کایات ما را بر دروغ حمل کردند از عقول بیفروغ
گر بوند از استماع و گنگ از آن خابط اندر ظلمت حیرت چنان
هر که را خواهد خدا خذلان دهد یعنی او را هم بخویش او وانهند
هر که را خواهد بود هم ز آنچه خواست بر صراط مستقیم و راه راست
(39)
صفحه 96 از 188
، ص: 181
شأن نزول .... ص : 181
تفسیر برهان و علی بن ابراهیم نوشتهاند:
ابو حمزه گفته در باره آیه مورد بحث امام محمد باقر علیه السّلام سؤال کردم آن حضرت فرمود: منظور از و الّذین کذّبوا یعنی
کسانیکه اوصیاء خدا را تکذیب نمایند و این آیه در باره اینگونه افراد نازل گردیده است.
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 181
قوله تعالی: وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا صُمٌّ وَ بُکْمٌ کلمه صمّ بر وزن فلس به معنی سدّ و بستن است چنانکه گفته میشود صم القارورة اي
سدّها و صمم بر وزن فرس به معنی فقدان حس شنوائی است و کلمه اصمّ به قول مرحوم طبرسی یعنی کر مادرزاد چنانکه در آیه
24 سوره هود میفرماید:
مَثَلُ الْفَرِیقَیْنِ کَالْأَعْمی وَ الْأَصَمِّ وَ الْبَصِ یرِ وَ السَّمِیعِ یعنی حکایت آن دو فریق حکایت کور و کر مادرزاد و بینا و شنوا است ولی به
نظر راغب کسیکه به حق گوش ندهد و قبول نکند به صمّ توصیف میشود چنانکه در آیه 18 سوره بقره میفرماید:
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لا یَرْجِعُونَ کلمه صمّ جمع اصمّ و بکم جمع ابکم و عمی جمع اعمی است یعنی أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 12 ، ص: 182
کراند و لالاند و کوراند به حق بر نمیگردند. غرض کري و لالی و کوري عقل است و کوري و لالی و کري اهل عذاب نیز در
آخرت معنوي است نه ظاهري زیرا در آیات هست که اهل عذاب روز قیامت بینائی و شنوائی و گویائی دارند.
، ص: 183
[سوره الأنعام ( 6): آیه 40 ] .... ص : 183
اشاره
( قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَۀُ أَ غَیْرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ( 40
ترجمه و شرح .... ص : 183
خداوند متعال در این آیه کریمه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که به این دلیل با
بتپرستان احتجاج نما و بگو که هر فردي بر حسب فطرت و بداهت خود را در شئون زندگی نیازمند میبیند و در هر لحظه محتاج
است که نیازهاي خود را برآورد و از وسائل طبیعی استمداد نموده زندگی خود را تأمین کند و هیچگاه بشر بینیاز نخواهد بود.
از جمله هنگامیکه با خطر رو برو میشود و بهر سو نظر افکنده ناامید گشته خواه ناخواه به محور خود باز خواهد گشت آنگاه به
صفحه 97 از 188
حکم فطرت به خالق و آفریدگار که با او رابطه ذاتی و خللناپذیر دارد متوجه خواهد بود و به غیر خود و آفریدگار توجه نمینماید
این خود دلیل آشکاري است که هر فردي به حکم خرد و فطرت در خود مییابد که جز پروردگار او را از خطر نمیتوان رهائی
بخشید این رابطه ذاتی است که حفظ خود را از خطر مانند آفرینش و تدبیر از جمله فیض پروردگار میداند و به راز درونی مسئلت
مینماید که او را از خطر ایمن بدارد و رهائی بخشد این خود دلیل آشکاري است که توجه به آفریدگار در کمون هر فردي نهاده
شده اینک میفرماید:
اي رسول گرامی به این مشرکان بگو به من خبر دهید آیا اگر عذاب خدائی مانند خسف و باد صرصر و غرق و غیره شما را فرا
گیرد چنانکه ، ص: 184
امتهاي پیشینیان شما را فرا گرفت یا ساعت مرگ و هول آن یا روز رستاخیز و اهوال آن شما را دریابد آیا غیر از عذاب خدا را
خواهید خواند و به غیر او پناه خواهید برد تا شما را از عذاب و هول ساعت نجات ببخشد؟ اگر راستگو هستید که این بتها خدایان
شمایند و میپندارید که شفیعان شمایند.
و از این آیه نتیجه گرفته میشود: انسان در شداید و بلایا متوجه مقام احدیّت شده و براي نجات خود از او استمداد میکند لذا
( انسان در همه حال باید خدا را در نظر گرفته و به یاد خدا باشد و جز خدا کسی را در احوال خویش مؤثّر نداند. ( 40
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 184
گو چه میبینی گر آید عذاب مر شما را یا قیامت ز اقتراب
یا شما خوانید آیا جز خدا مر عذاب آنگه که بنماید لقا
گر شما خود راست میگوئید هیچ که خدایانند بتها در بسیج
مر بتان را مینخوانید آن زمان بلکه خوانید آن خداي انس و جان
(40)
، ص: 185
[سوره الأنعام ( 6): آیه 41 ] .... ص : 185
اشاره
( بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ ( 41
ترجمه و شرح .... ص : 185
خداوند متعال در این آیه مبارکه نیز روي سخن را به مشرکان کرده و آنها را از راه دیگري براي توحید دعوت میکند زیرا این آیه
دلالت بر حصر دارد که بشر به حکم اضطرار و توجه تکوینی خود که از هر چیز چشم پوشیده و نادیده گرفته خواه ناخواه به حکم
فطرت به آفریدگار پناه آورد و به او باز خواهد گشت یعنی به حکم فطرت آغاز نعمت آفرینش از اوست رفع خطر و ادامه حیات
صفحه 98 از 188
نیز از شئون تدبیر اوست زیرا رابطه جاذبیت آفرینش بشر را هر لحظه به سوي خود میکشاند که بدان اعتراف کند و قید مشیّت
بطور اطلاق به منظور آن است که محور نظام هستی اراده و خواسته پروردگار است که عین حکمت و صلاح است و به هیچ قید و
شرطی وابسته نیست و هر چه را وعده فرماید هرگز تخلّف نخواهد فرمود و به اختیار به وعده خود وفا میفرماید زیرا نسبت به
قدرت پروردگار اجبار و یا اضطرار مفهوم نداد.
در واقع این نوع آیهها دعوتی است براي آنکه آدمی ساعت عذاب را در دنیا با ساعت هولناك بزرگ آخرت را تصور نموده و با
این تصوّر الهام بخش ضمیر او برانگیخته شود.
آیا اگر یکی از این دو عذاب پیش آید کسی جز خدا را به یاري ، ص: 186
میخوانید آیا خدایانی را میخوانید که شریک خدا قرار میدادید؟ اگر در آنچه ادعا میکنید راستگو بودید چون بلاي دنیا یا
آخرت را میدیدید آنها را به یاري خود میخواندید، ولی شما آنها را نمیخوانید بلکه با شعور خود که در فطرت نهفته است
خداي یگانه را میخوانید و رو به خدا میکنید و همه چیز را جز او از یاد میبرید پس کار همه بدست اوست و از مصیبت و
بدبختی هر چه را بخواهد از میان بر میدارد و هر چه بخواهد باقی میگذارد و هیچ کس جز او بر دور کردن بلا و سختی توانا
نیست. اینک میفرماید:
بلکه چنین نیست و در هر وقت شدایدي به شما رخ کند در دریاها و صحراها فقط او را یعنی خداي واحد و احد را میخوانید و به
او پناهنده میشوید تا آنکه اگر او بخواهد و مشیتش تعلق بگیرد که از شما رفع شدت فرماید نسبت به آنچه براي آن خدا را
میخوانید دفع سختی و زیان فرماید و در آن حال بدبختی شما شرك خود را از یاد میبرید و خدایان ساختگی خود را رها کرده و
فراموش خواهید نمود و این بدان جهت است که در فطرت انسان توحید خداوند به ودیعت نهاده شده و شرك چیز عارض تقلیدي
است که موجب فساد ذهن شده است و چون امر جدي پیش آید و آدمی در عسرت و تنگنا افتد دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ و ضَلَّ
عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ، فقط خدا را میخوانید و خدا اگر بخواهد دعاي شما را مستجاب میکند و نگرانی شما را برطرف میسازد و
شما شرکائی را که براي خدا تصور میکردید فراموش میکنید خلاصه انسان در بلاء و مصیبت خدا را میخواند و شرکائی را که
قبلا به او نسبت میداد فراموش میکند و خدا هم اگر بخواهد دعوت داعی را مستجاب نموده و رفع شرّ میکند.
(41)
، ص: 187
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 187
از شما پس حق نماید بر طرف آنچه را خوانید و زان دارین اسف
یعنی آنچه کشف آن خواهید از او هم به سویش زان عذاب آرید رو
گر بخواهد ور که باشد حکمتش مقتضی در رفع آن بر نوبتش
حاصل آنکه وقت درد و ابتلاء آورید از غیر حق رو بر خدا
لیک وقت استراحت در امور غیر او را میپرستید از شرور
(41)
، ص: 188
صفحه 99 از 188
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 188
قوله تعالی: وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِکُونَ نسی و نسیان به معنی فراموش کردن است و نیز به معنی اهمال و بیاعتنائی آمده است. فیومی در
مصباح نوشته: نسیان میان دو معنی مشترك است یکی ترك از روي غفلت و دیگري ترك از روي عمد چنانکه در آیه 23 سوره
بقره میفرماید:
وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَیْنَکُمْ یعنی قصد ترك و اهمال نکنید لکن به نظر راغب نسیان آن است که انسان محفوظ در ذهن خود را از یاد
برد به واسطه ضعف قلب یا غفلت و یا از روي قصد تا از قلب او محذوف گردد و از یادش برود. و هر نیسانی که خداوند ذمّ کرده
نسیانی است که اصل آن از روي تعمّد بوده و بیاعتنائی کرده تا از یاد رفته است. و کلمه نسی بر وزن فلس در عرف نام چیزي
است که به آن کم اعتنا میکنند.
و خداوند متعال در ضمن آیات قرآن بهر دو معنی اشاره کرده است چنانکه در آیه 61 سوره کهف میفرماید:
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَیْنِهِما نَسِیا حُوتَهُما ...- قالَ لا تُؤاخِذْنِی بِما نَسِیتُ و نیز در آیه 6 سوره اعلی میفرماید:
سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسی که در باره نسیان و فراموش کردن متعارف است.
و نیز آیات دیگر در باره نسیان از روي بیاعتنائی واهمان میفرماید:
فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ سوره انعام آیه 44 یعنی چون ترك کردند و بیاعتنا شدند به آنچه تذکر داده
بودیم در هر شیء ، ص: 189
را بروي آنان گشودیم. همچنین در آیه 126 سوره طه میفرماید: کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها یعنی همانطور آیات ما بر تو آمد پس
از روي بیاعتنائی آنها را از یاد بردي.
و از این ماده است:
ناسی اسم فاعل یعنی فراموشکار و منسیّ اسم مفعول یعنی فراموش شده و از خاطر رفته چنانکه در آیه 23 سوره مریم میفرماید:
یا لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیا یعنی گفت اي کاش قبل از این مرده بودم و همچون موجود حقیر و ناچیز به دست فراموشی
سپرده شده بودم.
، ص: 190
[سوره الأنعام ( 6): آیه 42 ] .... ص : 190
اشاره
( وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ ( 42
ترجمه و شرح .... ص : 190
خداوند متعال در این آیه کریمه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم تذکر داده و یادآوري میکند که سیره و روش خداوند
متعال نسبت به اقوام گذشته چنین بوده:
صفحه 100 از 188
مردمی که دعوت پیامبران را نپذیرند بر وفق حکمت و به منظور سوق آنان بخداپرستی، آنها را دچار خطر و ناگواريها نموده که
شاید به خود آیند و از علاقه مادي خود را رها کنند و به حکم خرد به علاقه ذاتی خود به آفریدگار توجه کنند و به پرستش او
بگروند زیرا گرفتاري بهترین وسیلهاي است که بشر از علاقه مادي رهائی یابد و فطرت او بیدار شده به آفریدگار متوجه گردد.
اینک میفرماید:
به حق سوگند که ما براي امتهاي پیش از تو هم پیغمبرانی فرستادیم و چون امم مذکور انبیاء خود را تکذیب کردند و به آنها
نافرمانی نمودند و از پیروي ایشان دریغ داشتند ما هم آنها را گرفتار شدّت و سختی و فقر و بدبختی و مبتلاي به بیماري و زیان
آفات نمودیم شاید که به سوي خدا رو کنند و تضرع و اظهار خواري نمایند و دست تذلّل و تضرّع و خواري به سوي او بردارند و
از کفر خود و نافرمانیهایشان بازگشت و توبه نمایند.
از این آیه نتیجه گرفته میشود: تکذیب پیامبران و عدم اطاعت به دستورات الهی موجب نزول بلا و قحطی و گرسنگی و ناخوشی
میگردد.
(42)
، ص: 191
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 191
ما رسولان را فرستادیم هم آن چنان پیش از تو بر سوي امم
چون نمودند امتان تکذیبشان پس گرفتیم از پی تأییدشان
خود به بأساء و ضرّاء از عرض سختی و تنگی و قحطی و مرض
شاید از زاري به حق حاضر شوند نادم و گریان و مستغفر شوند
(42)
، ص: 192
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 192
قوله تعالی: لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ تضرّع یعنی تذلّل قاموس و اقرب نوشتهاند:
تضرّع الی اللّه یعنی ابتهال و تذلّل کرد و بقولی خود را در معرض طلب حاجت قرار داد. قاموس نوشته: ضرع ضرعا و ضراعۀ یعنی
خضع و ذلّ و استکان چنانکه در آیه 43 سوره انعام میفرماید:
فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ یعنی آنگاه که عذاب ما به آنها رسید چرا تذلّل نکردند، چرا به درگاه خدا زاري
نکردند لیکن دلهاي آنها سخت گردید.
ناگفته نماند ضرع گذشته از مصدر بودن به معنی پستان حیوانات است مثل ثدي پستان زن است.
و کلمه ضروع بضم ضاد و راء یعنی نزدیک شدن، و تضرّع منه یعنی با میل باو نزدیک شد و چون تذلّل و زاري یک نوع نزدیک
شدن است لذا معناي اصلی در آن محفوظ میباشد. و کلمه ضریع نوعی خار شتر است و آن گیاهی است بیبرگ که شتر آن را
میخورد که نه فربه میسازد و نه رفع گرسنگی میکند.
صفحه 101 از 188
، ص: 193
[سوره الأنعام ( 6): آیه 43 ] .... ص : 193
اشاره
( فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا تَضَرَّعُوا وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ( 43
ترجمه و شرح .... ص : 193
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند: با اینکه خطر و گرفتاري بیشماري آنها را تهدید میکرد به سوي خدا باز نمیگشتند
و تهدید پیامبران را نمیپذیرفتند زیرا علاقه به زندگی دلهاي آنان را فرا گرفته بود چنین میپنداشتند که به وسائل عادي میتوانند
از عقوبت رهائی یابند. اینک میفرماید:
پس چرا وقتی شدّت عذاب ما آنها را فرا گرفت به تضرع و زاري و اظهار ذلّت و خواري بر نیامدند و لکن در عوض تضرّع و زاري
دلهاي آنها سخت شد و گناه آنها را سنگدل ساخت و شیطان کارهاي آنها را در نظرشان جلوه و زینت داده و آنچه میکردند
خوب میپنداشتند یعنی اغواي شیطان آنها را وادار به لذّت و راحت طلبی و شهوترانی نموده و حال تفکر و تدبّر را از آنان سلب
نموده بود. از این آیه استفاده میشود:
قساوت قلب و جاه طلبی و خودپسندي و عجب قلب انسانها را در کفر و شرك و منجلاب فساد نگهداشته و آنها را از قبول توحید
باز میدارد.
(43)
، ص: 194
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 194
پس چرا آمد چو ایشان را عذاب رو نیاوردند ما را بر جناب
گر به زاري آمدندي سوي ما مندفع ز ایشان نمودیم آن بلا
سخت لکن گشته بود دلهایشان دیو زینت داده بد ز اغوایشان
آنچه بودند اندر آن پندارها مینمودند از تعجب کارها
یعنی آن ترك تضرّع و ابتهال بود از عجب اندر آن اعمال و حال
نیست از عجب و خودبینی بتر ز آنکه حق را میبرد زود از نظر
(43)
، ص: 195
[سوره الأنعام ( 6): آیه 44 ] .... ص : 195
صفحه 102 از 188
اشاره
( فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ ( 44
ترجمه و شرح .... ص : 195
خداوند متعال در این آیه مبارکه بیان میکند که این مردم بتپرست و مشرك در اثر علاقه به زندگی غرض از آفرینش خود و
دعوت پیامبران را فراموش نمودند آنگاه بر وفق حکمت از نظر آزمایش وسائل زندگی را براي آنان فراهم نموده از مال و منال و
فرزند و امنیّت برخوردار بوده و همواره در نعمت و رفاه بسر میبردند تا آنچه میتوانستند ظلم و ستم نمایند و در زندگی نیکبخت
و خرسند باشند آنگاه که مدّت زندگی آنان سر آمد ناگهان غضب پروردگار آنها را فرا گرفت همه آثار آنان را با خود آنها محو
و نابود کرد. اینک میفرماید:
و چون از شدائد و سختیها که خداوند براي امتحان آنها را مبتلا ساخته بود پند نگرفتند و تذکرات و انذار پیامبران خود را فراموش
کردند ما هم درهاي رزق را از هر جهت بر آنها گشودیم و نعمات زمینی و آسمانی را به آنها بخشودیم و از جهت استدراج و
امتحان از هیچ گشایشی براي آنها دریغ و مضایقه ننمودیم تا اینکه آنها به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند و غرق در
لذائذ و شهوات گشتند و همه چیز را از یاد بردند ما هم ناگهان آنها را به کیفر اعمالشان گرفتیم و آنها هم بیخبر و نومیدي از
نجات و رحمت حق و با حال حسرت و عسرت به عقوبت کردههاي خود رسیدند. ، ص: 196
از این آیه مستفاد میشد:
سنّت الهی بر این است که براي تنبیه مشرکین و کفار ابتدا عذاب نازل میشود تا به سوي خدا بر گردند و اگر متنبه نشوند درهاي
خیر و نعمت برویشان باز میشود تا بلکه به وجود نعمت متوجه پروردگارشان گردند و اگر متوجه نگشتند بلا آنها را درك کرده و
یکباره ناامید میگردند.
(44)
، ص: 197
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 197
پس فراموش چون نمودند آن گروه آنچه بد ما ذکّروا به از وجوه
یعنی از باساء و شرّا آنچه زان پند داده گشته بودند آنکسان
پس بر ایشان باز بگشودیم ما باب هر چیزي ز نعمت وز نوا
این چنین نعمت جز استدراج نیست بهر سرها تیغ باشد تاج نیست
حاصل آنکه باب نعمت ز امتحان ما بر ایشان بر گشودیم از عیان
تا به وقتی که از آنگشتند شاد هم بما اوتوا نمودند اعتماد
بر گرفتیم آن زمانشان ناگهان پس شد آن هنگامشان پوشیده جان
صفحه 103 از 188
خائب و خاسر بدند و ناامید لبس یعنی گشتشان حیرت شدید
(44)
، ص: 198
شأن نزول .... ص : 198
مفضل بن عمر از امام جعفر صادق علیه السّلام نقل کرده که فرمودند: آیه در باره بنی امیّه نازل گردیده است. نخست آیه 24 سوره
یونس که میفرماید:
إِنَّما مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ مِمَّا یَأْکُلُ النَّاسُ وَ الْأَنْعامُ حَتَّی ...
که منظور از اهل و مردم بنی امیه بوده و مقصود از فرمان خدا قائم به سیف و شمشیر میباشد. دوم آیه فَلَمَّا أَحَسُّوا بَأْسَنا إِذا هُمْ مِنْها
یَرْکُضُونَ آیه 12 و 13 سوره انبیاء.
سوم همین آیات که در باره آنان نازل گردیده است.
امام علی النقی علیه السّلام فرمودند قنبر را که از خدمتگزاران صدیق امیر المؤمنین علی علیه السّلام بود نزد حجّ اج بن یوسف
آوردند حجاج از او پرسید براي علی چه کاري انجام میدادي؟ گفت: براي مولاي خود آب حاضر میکردم که وضو بسازد.
حجاج پرسید: علی بعد از وضو چه چیزي میخواند؟ قنبر گفت: این آیات را تلاوت مینمود. حجاج گفت: آیا منظور علی از این
آیات ما بودهایم؟ قنبر با کمال شجاعت گفت: بلی. حجاج گفت:
اگر دستور بدهم گردن ترا بزنند چه خواهی کرد؟ قنبر گفت: من به سعادت شهادت نایل میشوم و تو در بلادت شقاوت خواهی
ماند سپس دستور داد آن بزرگ مرد را گردن زدند.
از امام محمد باقر علیه السّلام نقل شده که این آیات در باره اولاد عباس نازل شده است.
، ص: 199
بحثی از نظر لغت .... ص : 199
قوله تعالی: فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ بلس: ابلاس به معنی یأس است چنانکه در آیه 12 سوره روم میفرماید:
وَ یَوْمَ تَقُومُ السَّاعَۀُ یُبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ یعنی روزي که قیامت برپا شود.
گناهکاران مأیوس شوند.
به نظر بعضی ابلاس به معنی حیرت به هنگام تمام بودن حجت طرف است در این صورت معنی آیه چنین میشود: گناهکاران
متحیر میشوند. به عقیده راغب ابلاس اندوهی است که از شدت سختی ناشی میشود و چون شخص اندوهگین بیشتر اوقات
ساکت میشود و چاره را از یاد میبرد گویند: ابلس فلان یعنی ساکت شد و حجتش قطع گردید.
باید دانست که تحیر و یأس و اندوه از هم جدا نیستند و اگر معنی اصلی را یأس یا اندوه بگیریم مانعی نخواهد داشت.
در سوره روم پس از ذکر آمدن باران و شادي مردم، آمده: چنانکه در آیه 49 سوره روم میفرماید:
وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمُبْلِسِینَ یعنی و حقا که آنها پیش از نزول باران مأیوس بودند. و آیه 28 سوره شوري نیز
نظیر آیه مذکور است که میفرماید: وَ هُوَ الَّذِي یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا
صفحه 104 از 188
، ص: 200
[سوره الأنعام ( 6): آیه 45 ] .... ص : 200
اشاره
( فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ( 45
ترجمه و شرح .... ص : 200
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان میکند که ظلم ستمگران در جهان زیاده از هر چیز وسیله آزمایش طبقات مردم است زیرا
ستم دیدن و تلخی ظلم از هر رنجی دشوارتر و در کام تلختر است و براي ستمدیدگان نیز بهترین وسیله کسب فضیلت و نیروي صبر
و بردباري است و نیز لذّت ستم و فرمانروائی بر مردم زیر دست از هر زدیلهاي گواراتر و در کام ستمگر شیرینتر و خطرناكتر و
هرگز نتوانند آن را هضم کنند زود یا دیر سبب هلاکت آنان خواهد شد همچنانکه پیامبران همواره با ستمگران مبارزه میکردند و
با تهدید آنان قیام بدعوت به خداپرستی نموده و در اصلاح اجتماع میکوشیدند بدین نظر تصفیه جهان از ستمگران و از آثار ظلم
آنها نمونهاي از تدبیر و حکمت پروردگار است و از جمله انتظام جهان و نابود شدن ظالمان و آثار فساد است. اینک میفرماید:
و بدین صورت دنباله زندگانی ستمکاران قطع شد و احدي از آنها باقی نماند و همه ظالمان از بین رفتند و سپاس و حمد مختص
پروردگار جهانیان است که ظالمان را معدوم و در فرجام ناسپاسان را محروم میسازد و این آیه اشارهاي است بر اینکه معدوم
ساختن مفسدان خود نعمتی از جانب پروردگار جهان است که موجب شکرگزاري است و مبتلا ساختن ظالمان خود موعظه و پندي
براي بخردان است.
از این آیه نتیجه گرفته میشود: ، ص: 201
سنت الهی بر هلاك قوم ظالم و محو آثار آنها میباشد و براي خلاصی از شر ظالمین باید شکر به جا آورده شود.
(45)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 201
آخر آن قوم پس شد منقطع که به خود کردند ظلم از ما یقع
گشتشان یعنی تباه اصل و نسب وین حمایت اولیاء را بد ز رب
حمد للّه کوست ربّ العالمین بر هلاك مفسدین و ظالمین
شر ایشان را کفایت کرد حق ز اهل عالم تا جهان یابد نسق
نعمتی باشد هلاك طاغیان بهر ارباب صلاح اندر جهان
نیست آثاري از ایشان در ظهور همچنین ز اتباعشان حتی زکور
گو چه شد شداد و نمرود و عنید که خدا خواندند خود را بر عبید
صفحه 105 از 188
همچنین هر ظالمی و جابري گر پی تحقیق لفظ دابري
گورشان بنما اگر داري خبر یا که از آثارشان دانی اثر
گو یزید و شمر را مدفن کجاست این سزاي هر ستمکار و دغاست
(45)
، ص: 202
[سوره الأنعام ( 6): آیه 46 ] .... ص : 202
اشاره
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَ ذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ مَنْ إِلهٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُ َ ص رِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ
(46)
ترجمه و شرح .... ص : 202
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که به این مردم
بت پرست بگو اگر خدا نیروي شنوائی و بینائی و اندیشه و خرد را از شما مردم سلب کند آیا خدایانی که آنها را پرستش میکنید
میتوانید نیروي شنوائی و بینائی را به شما باز گردانند و اندیشه و خرد به شما بخشند و به گفتار شما که هر یک از خدایان مدبر و
شفیع هستند یعنی وسیله جلب نفع و یا دفع ضرر حوادث میباشند.
لزوم این گفتار که خلقت آفرینش اختصاص به آفریدگار جهان دارد زیرا در ایجاد و خلقت شرکت معنا ندارد و شرکت مستلزم
نقص است یعنی هر یک از آن دو فاقد نیروي شریک دیگر است پروردگار منزه از نقص است.
و نتیجه این گفتار که خدایان شفیع هستند آن است که خدایان تاثیري ندارند جز اینکه وسیله اجراي تدبیر پروردگارند مانند سایر
موجودات و آفرینش اختصاص به آفریدگار جهان دارد یعنی رابطه آفریدگار با موجودات فقط رابطه خلقت است پس پرستش و
سپاس نیز اختصاص به آفریدگار خواهد داشت زیرا فقط او منعم است و خدایان مانند همه پدیدهها أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 12 ، ص: 203
وسایل اجراي تدبیر پروردگار بوده و شایسته ستایش نیستند. اي رسول گرامی گروه بتپرستان را بنگر با اینکه با دلایل آشکار
خداشناسی را بیان نمودیم و نیز بصورت سرگذشت و پند و تهدید در آورده شاید که به خود آیند و بفهمند ولی در اثر غفلت از
خطر به این دلائل توجه ننموده اعراض مینمایند. اینک میفرماید:
یا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به این گروه مشرکان بگو به من خبر دهید اگر خدا گوش شما را بگیرد و کرتان سازد و چیزي
نشنوید و کورتان کند جائی نبینید و راهی را در جلوي خود نشناسید و بر دلهایتان مهر بزند و پردهاي بر قلوبتان بیاویزد یعنی عقل و
فهم شما را زایل کند و همه دیوانه شوید آیا چه خواهید کرد؟ زیرا اوست که به شما گوش و چشم و دل داده است و چون آنها را
از شما سلب کند که شما کر و کور شوید سخنی را نشنوید و راهی را نبینید و تعقلی نداشته باشید که سود و زیان و حق و باطل را
تشخیص دهید با خدایان خودتان که آنها را میخوانید و امید شفاعت به آنها دارید چه خواهید کرد.
صفحه 106 از 188
و از آنها چه کاري ساخته است اگر خداي عالم با شما چنین رفتاري کند؟
غیر خداي واحد و جز آفریننده بی شریک کدام معبود و خدائی است که آنها را به شما بدهد و او خداي یکتا و بیهمتاست که بر
این کار قادر است و اگر آنهایی که شما بخدائی گرفتهاید، سود و زیانی داشتند آنها بشما بر میگردانیدند و بلا شک شما میدانید
آنها قادر بر چنین کارهائی نیستند.
پس چرا آنها را میخوانید و این خواندن پرستش است و پرستش جز براي خداي واحد و قهار سزاوار نیست بنگر یا محمّد صلّی اللّه
علیه و آله و سلّم یا اي کسیکه صاحب نظر میباشی که ما چگونه سخنان خود را بر میگردانیم و آیات خود را به صورتهاي
مختلف تکرار مینمائیم و باسلوبهاي متعدده در غایت وضوح ، ص: 204
و بیان تذکار مینمائیم و با وجود این و پس از اینهمه تذکرات و گفتارها این جماعت اعراض میکنند و از اینکه با نظري خالی از
حجاب تقلید و پردههاي تعصب و درد حسد بنگرند رو گردان میشوند.
(46)
، ص: 205
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 205
گو چه میبیند گر گیرد خدا مر شما را گوش و چشم اندر جزا
کور تا باشید از هر حال و کر مهرتان بنهد به دلها سر بسر
تا شما باشید دور از فهم و هوش بعد از آنکه بر گرفت او چشم و هوش
پس در آن صورت ز عقل و فهم و فن تا چه میبینید اندر خویشتن
آن خدا از غیر او باشد کدام کارد آن را بر شما در هر مقام
آنچه یعنی از شما بگرفته حق کو جز او کان وا دهد بر مستحق
بین بگردانیم چون آیا تبر ما ز اسلوبی باسلوبی دگر
گاه بر ترغیب و بر تنبیه گاه پس کنند اعراض ایشان نابخواه
(46)
، ص: 206
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 206
قوله تعالی: ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ صدف یعنی اعراض شدید چنانکه در آیه 96 سوره کهف میفرماید:
حَتَّی إِذا ساوي بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ صدف ناحیه و جانب کوه است یعنی: تا چون مساوي و پر کرد میان دو ناحیه کوه را گفت: بدمید.
و کلمه تصادف به معنی تقابل نیز آمده است. مجمع نوشته: ازهري گوید دو جانب کوه را صدفان گویند که با هم محازات و تلاقی
و تقابل دارند.
و بقولی گویا هر یک از دیگري اعراض کرده است.
صاحب قاموس قرآن این قول را قوي میداند.
صفحه 107 از 188
، ص: 207
[سوره الأنعام ( 6): آیه 47 ] .... ص : 207
اشاره
( قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَۀً أَوْ جَهْرَةً هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ ( 47
ترجمه و شرح .... ص : 207
خداوند متعال باز از نظر احتجاج به بتپرستان رسول گرامی خود را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که به اینها بگو اگر
پروردگار شما را عقوبت نماید و با حوادث ناگهانی شما را بهلاکت افکند آیا به جز در اثر ستمی است که به خود نموده و
نعمتهاي پروردگار را انکار کرده شریک براي او پنداشته از این جهت شایسته عقوبت شدهاید بدیهی است کفر به آفریدگار و
ناسپاسی از نعمت آفرینش مستلزم زوال هر نعمت و هلاکت خواهد بود. اینک میفرماید:
اي رسول گرامی به آنها بگو چه تصور میکنید به من خبر دهید اگر عذاب خدائی چنانکه بر مکذبین و گمراهان زمان پیامبران
پیشین نازل شد مانند عذاب خسف و استیصال و هلاك اگر ناگهانی و بدون مقدمات براي شما نازل شود یا آشکارا و با مقدماتی
که آن ببینید شما را فرا گیرد آیا شما خواهید کرد؟ و آیا جز مردمان ستمکار که به خویشتن ستم کرده و طریق شرك و باطل را
اختیار کردهاند کسان دیگري به هلاکت خواهند رسید؟ جز آنها کسی هلاك نخواهد شد و مناط هلاك و سخط الهی هم همان
ظلم آنهاست که باطل را به جاي حق گرفتهاند.
خلاصه باید مشرکین از عذاب الهی بترسند و به پروردگار خود ، ص: 208
( اطاعت کنند زیرا تنها کسیکه قادر به انواع مجازات و گرفتن نعمتهاست خدا است و بتها هیچ نقشی در این میان ندارند. ( 47
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 208
گو چه بینید و چه سازید از شتاب چونکه آید بر شما از حق عذاب
پس بنا بود آشکار و ناگهان زان نگردد غیر استمکارگان
(47)
شأن نزول .... ص : 208
هنگامیکه رسول خدا به مدینه هجرت نمودند بعضی از اصحاب گرفتار کسالت و امراض مختلف شدند و به پیامبر اکرم شکایت
کردند این آیه نازل گردید و به آنها فهمانید که اینگونه گرفتاريها از اثر تغییر آب و هوا مربوط به این جهان و دنیا بوده و از بین
رفتنی است ولی عذاب دردناك سراي دیگر و گرفتاري جهان دیگر مخصوص ستمکاران و تباهکاران خواهد بود که باقی ماندنی
صفحه 108 از 188
است.
تفسیر برهان نیز این سبب نزول را نوشته است.
، ص: 209
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 209
قوله تعالی: هَلْ یُهْلَکُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ کلمه هل حرف رفع استفهام است که به وسیله آن طلب تصدیق میشود نه تصور لفظ هل
بر کلمه منفی و شرط و ان و اسمی که بعد از آن اغلب فعل باشد و بر عطف کننده داخل نمیشود.
ابن سیده گوید: فعلی که بعد از هل میآید فعل مستقبل است این گفته به وسیله آیه 44 سوره اعراف که میفرماید:
فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّکُمْ حَ  قا رد میشود زیرا کلمه هل بر سر فعل ماضی در آمده است.
گاهی از مواقع هل به معناي قد است و لفظ هل در آیه 1 سوره دهر که میفرماید:
هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ را تفسیر به قد کردهاند.
کلمه هل به معناي نفی هم آمده است چنانکه در آیه 58 سوره رحمن میفرماید:
هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ یعنی لا جزاء الاحسان.
، ص: 210
[سوره الأنعام ( 6): آیه 48 ] .... ص : 210
اشاره
( وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ( 48
ترجمه و شرح .... ص : 210
خداوند متعال در این آیه شریفه تو هم بتپرستان را دفع نموده که چنین میپنداشتند غرض از اعزام پیامبران به سوي بشر آن است
که وسیله تدبیر و اجبار مردم به خداپرستی باشند و بشر را به پرستش آفریدگار اجبار نمایند، و چون مردم به پیروي از نیاکان خود و
به اختیار بت را مدبر پنداشته و پرستش مینمایند، دلیل آن است که رسولی از جانب پروردگار فرستاده نشده و مردم را نیز از
پرستش بت باز نداشته است.
بدین نظر آیه تصریح مینماید که غرض از رسالت و اعزام پیامبران فقط دعوت به حق و خداپرستی است که به صورت امر و نهی
است ولی حقیقت آن بشارت و دعوت و تهدید است.
یعنی پروردگار پیامبرانی را به سوي بشر فرستاده که آنان را به معرفت پروردگار و به یگانگی او بخوانند و به اعمال شایسته و به
پرهیز از گناهان ترغیب نمایند بدون اینکه وسیله تدبیر پروردگار و اجبار مردم باشند که مردم را به خداپرستی الزام نمایند و بر
اساس اختیار است که مردم نسبت به پذیرش دعوت پیامبران دو دسته شدهاند گروهی دعوت پیامبران را پذیرفته و به یگانگی
صفحه 109 از 188
آفریدگار ایمان آورده و به وظایف بندگی قیام نموده و به ملکات فاضله و خوي پسندیده آراستهاند و آثار خیر و صلاح در رفتار و
، ص: 211
گفتار آنان به ظهور میرسد اینک میفرماید:
و ما رسولان خود را نفرستادیم که هر چه مردم بخواهند به انجام آن اقدام کنند و هر آیه و معجزهاي که طلب کنند به میل خلق
بیاورند بلکه فرستادن آنها براي تعلیم و مصالح جامعه بوده و ظهور معجزه هم بسته به مصلحت خداست و آنها نیامدند مگر اینکه
مژده بدهند فرمانبران را به ثواب ابدي الهی و بترسانند نافرمان را به عذاب دائمی خدائی و براي آنها مساوي است که مردم ایمان
آورند یا همه کافر شوند و ما علی الرّسول الّا البلاغ، پس کسیکه بگرود و پیغمبران را تصدیق کند و خود را اصلاح نماید یعنی
تائب شود و از کردها پشیمان گردد و به کردار شایسته مودب باشد چنین مردمی را نه ترسی از فزع اکبر و عذاب آخرت است و نه
آنها را در دنیا غصه و اندوهی از پیش آمدهاي ناملائم و نداشتن زخارف دنیوي است بلکه بسلاح ایمان و صبر خود را آراسته و به
زیور تقوي و شکر پیراستهاند اگر خیري به آنها برسد شاکرند و اگر زیانی یا شري پیش آید صابراند.
لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ از این آیه نتیجه گرفته میشود:
انبیاء مردم را برحمت الهی بشارت داده و از عذاب او ترسانیدهاند.
قرآن نیز بشر را به رحمت الهی بشارت داده و از عذاب پروردگار میترساند لذا باید به قرآن و احکام آن عمل نمود تا در روز
قیامت محزون و غمگین نگردیم.
(48)
، ص: 212
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 212
مرسلین را ما نه بفرستادهایم جز بشارت آنکه تا بدهند بیم
پس هر آن کامد بایمان و صلاح حزن و خوفی نیست او در فلاح
(48)
، ص: 213
[سوره الأنعام ( 6): آیه 49 ] .... ص : 213
اشاره
( وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا یَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ ( 49
ترجمه و شرح .... ص : 213
خداوند متعال در این آیه کریمه بیان کرده آنانکه از دعوت پیامبران سر پیچیده و آیات ما را تکذیب کردند و دعوت رسول گرامی
صفحه 110 از 188
ما را نپذیرفته و نزول قرآن و دلایل دین اسلام را انکار مینمایند عقوبت دردناك آنان را فرا خواهد گرفت. اینک میفرماید:
و آن کسانیکه به آیات ما یعنی دلایل و حجج ما و به معجزات محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و رسول گرامی ما را تکذیب
کردند و ایمان نیاوردند عذاب الهی آنها را فرا خواهد گرفت و به سبب خروجشان از طریق شرع و عدم توجه به اوامر الهی و به
جهت ارتکاب معاصی و مناهی در دنیا و آخرت دچار شکنجه و عقاب خواهند بود و اگر در دنیا خیري هم باشد متاعی است قلیل و
روزگار آن بسی کم و ناپایدار است و در سراي جاوید بیچاره و دچار عذاب خواهد بود.
(49)
، ص: 214
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 214
و آنکه بر تکذیب آیات و کتاب سعی کردند آید ایشان را عذاب
چون بدند ایشان ز بیرون رفتگان از اطاعت و انقیاد ماعیان
(49)
، ص: 215
[سوره الأنعام ( 6): آیه 50 ] .... ص : 215
اشاره
قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما یُوحی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ
( أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ ( 50
ترجمه و شرح .... ص : 215
خداوند متعال در این آیه شریفه پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و بیان میکند که اي رسول
گرامی بتپرستان براي قبول دین اسلام بهانهجوئی نموده و دلائل آشکار آن را تکذیب میکنند و از تو معجزه دیگري میخواهند
به آنان بگو که من نمیگویم که تدبیر پارهاي از امور از طرف خدا به من واگذار شده که هر چه را بخواهم ایجاد کنم و یا مردم را
به پرستش پروردگار اجبار نمایم و از بتپرستی باز دارم. از این جهت خارق عادت و یا نزول عذاب را از من درخواست مینمائید.
و یا بهشت آراستهاي براي شما پدید آورم در صورتی که هر یک از خواستههاي شما از قدرت و توانائی مخلوق خارج است بلکه
از شئون آفریدگار است که هر چه را بخواهد میآفریند.
و نیز دعوي من آن نیست که بر مغیبات و اسرار خلقت آگاه هستیم و به آنها احاطه دارم تا از هنگام قیامت و یا نزول عذاب به شما
خبر دهم جز آنچه را که پروردگار از طریق وحی به من تعلیم میفرماید، لذا اگر خواستههاي شما را نپذیرم و اظهار عجز نمایم دلیل
بر کذب دعوي رسالت من از جانب خدا نخواهد بود. ، ص: 216
صفحه 111 از 188
و همچنین من نمیگویم که من فرشتهام و از حاجتهاي طبیعی بینیاز هستم و به صرف غذا و آشامیدن و آرامیدن حاجت ندارم تا به
من اعتراض کنید بلکه من فردي از بشر هستم که به همه گونه لوازم زندگی نیازمندم.
دعوي من فقط آن است که پیامبري از جانب پروردگار و فرستادهاي به سوي جامعه بشر هستم که آیات قرآنی را بر من نازل نموده
و معارف الهی و احکام را به من تعلیم فرموده تا به مردم بیاموزم و بر طبق آنها رفتار کنم و عموم مردم را نیز به دین اسلام و مکتب
قرآن دعوت نمایم بدون اینکه مردم را به خدا پرستی و به پیروي از برنامه اسلام اجبار نمایم. اینک میفرماید:
یا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به این جماعت بگو شما که از من اقتراح آیات و تقاضاي هر گونه خرق عادات میکنید من
ادعاي ربوبیت نمیکنم بلکه دعوي نبوت میکنیم من نمیگویم که خزائن خدا یعنی خزانههاي رحمت خدایا خزانههاي مقدورات
خدا یا کلید گنجینه یا کلید گنجینههاي ارزاق خلق نزد من است و من مالک آنها و متصرف در آنها هستم و من آنها را بین خلق
تقسیم میکنم و من ادعا نمیکنم که داناي به غیبی هستم که خداوند علم آن را به خود اختصاص داده و احدي از پیغمبران و
فرشتگان مطلع از آن نیستند بلکه همان اندازه که خدا به من میآموزد از امر حیات دنیا و بعث و نشور و بهشت و دوزخ و فرجام
حال مردم و جائی که به آنجا میروند و کیفر و پاداشی که مییابند میدانم و آنچه من از طریق وحی الهی میدانم از علم ضروري
است نه کسبی و من به شما نمیگویم که من فرشتهاي هستم چه من انسانم و همگی حسب و نسب مرا میشناسید و به آنچه
فرشتگان بامر الهی قادر هستند من قدرت ندارم و بآنچه آنها از امر خدا و غیب خدائی در باره بندگان مشاهده میکنند من نمیبینم
و من دعوي الوهیت و ملکیت ، ص: 217
نکردهام که شما از ماوراء قدرت و طاقت من از من چیزهائی بخواهید و فقط من بشري میباشم که خداوند مرا بشرف نبوّت مشرف
ساخته است و من جز آنچه به من وحی میرسد پیروي نمیکنم آنچه به من نازل میگردد به شما خبر میدهم و ابلاغ میکنم از
گذشته و آینده هم اگر خبري بدهم به وحی خداوند عز و جل است و این هم اختصاص به من تنها ندارد بلکه پیش از من هم
پیغمبرانی بر من سبقت داشته و آمده و رفتهاند و مورد وحی بودهاند یا محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به این مردم بگو آیا کور و
بینا یعنی نادان و بینا با یکدیگر برابر و مساوي میشوند و آیا گمشده از طریق حق با ره یافته به راه راست یکسانند؟ آیا چگونه
ممکن است یکسان باشند و آیا عارف باللّه و عالم به دین خدا و راهرو در طریق هدي یا جاهل به خدا و دین خدا برابرند و آیا
کسیکه به خود راست میگوید و معترف به حالت نفسانی خویش است و به احتیاج و عبودیت خود آگاه است با کسیکه از مبنا
خارج و از حق و معنا دور و کور گشته است با هم تفاوتی ندارد پس چرا تفکر نمیکنید؟ آیا نابینا شدهاید و در حجج و براهینی
که من براي شما تذکار میکنم و شما را به راه مستقیمی که دعوت میکنم متذکر نمیشوید و بدیده دقّت در قرآن و آنچه در آن
است نظر نمیکنید و به بلاغت و معانی او توجه نمینمائید و فکر نمیکنید که آیا آوردن چنین آیاتی در قدرت من است و حال
آنکه من سالها در میان شما زندگی کردهام و میبینید و میدانید که در قوّه من چنین آیات و ابلاغ چنین علومی مقدور نبوده است
لذا انصاف دهید و به واجبات خود عمل کنید و به توحید مقر باشید و از تشبیه و تجسم خالق منصرف گردید و تقاضاهاي بیمورد
ننمائید و بدانید که فرق من با شما در بینائی است من میبینم و وحی خداوندي مرا به حقایق آگاه میسازد و به بواطن اشیاء أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 218
مرا بینا میکند و شما نمیبینید و من مأمور به بینا ساختن شما هستم و الا چون شما انسانی میباشم نه ربّم و نه ملک. انا رسول من
( ربّکم ( 50
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 218
صفحه 112 از 188
گو بایشان من نگویم بر شما نزد من باشد خزائن از خدا
تا که بنمایم شما را خود ز جیب آنچه میخواهید از اشیاء غیب
هم ندانم غیب مادامی که وحی ناید از حق بر من اندر امر و نهی
تا ز من پرسید هر چیزي جواب بر شما گویم به تعجیل و شتاب
هم نگویم بر شما کافرشتهام باشد از امکان سر رشتهام
تا که هر کاري که بتواند سروش از من آید وین بود بیرون ز هوش
پیروي نکنم جز آن را که به من وحی آید از خداي ذو المنن
، ص: 219
گو بود آیا مساوي در نظیر نزد اهل هوش اعمی و بصیر
هیچ آیا مر شما اندیشمند مینگردید اندرین گفتار و پند
کردهاند این آیه را اندر مقال مر دلیل خویش اهل اعتزال
که ملائک افضلند از انبیاء چون ملک گوید نیم من ز اقتضاء
افضل ایشان گر که بودند از ملک باشد این آیت مناقص بی ز شک
بس سخیف است این چو قوم بو الفضول می بگفتند از تحکم با رسول
کز چه ناید بهر او گنجی فرود تا ندارد علم غیب اندر شهود
یا اگر پیغمبر است او در مقام میخورد چون دیگران از چه طعام
گفت ز آن رو من از ملائک نیستم تا توانم بیطعامی زیستم
بلکه باشد اختصاص من بر آن کاید از حق وحی بر من ناگهان
(50)
، ص: 220
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 220
قوله تعالی: لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ کلمه خزن بر وزن فلس یعنی حفظ شیء و ذخیره کرده آن در خزانه اقرب الموارد نوشته:
خزانه به کسر اول به معنی مکان حفظ شیء است و جمعش نیز خزائن آمده است چنانکه در آیه 22 سوره حجر میفرماید:
فَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَسْقَیْناکُمُوهُ وَ ما أَنْتُمْ لَهُ بِخازِنِینَ یعنی از آسمان آب نازل کردیم و شما را با آن سیراب نمودیم و شما
نگهدارنده آن نیستید بلکه حافظ و ذخیره کننده آن مائیم که از آسمان نازل کرده و در قعر زمین ذخیره و حفظ میکنیم. و نیز در
آیه 7 سوره منافقون میفرماید:
وَ لِلَّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ مراد از کلمه خزائن در این آیه و امثال آن مکانهائی است که چیزهاي
بیشمار در آن ذخیره شده و نگهداري میشود.
امروز ثابت شده که انواع پرتوها که از کهکشانها و مخصوصا از خورشید به زمین میرسند و اشعه کیهانی و غیره در حوادث زمین
دخالت تام دارند آنها همه خزائن خدایند و هر چه نازل میشود لذا از آنها و مواد اولیه نازل میگردد. و شاید مراد از خزائن غیر از
اینها باشد و اللّه العالم.
صفحه 113 از 188
، ص: 221
[سوره الأنعام ( 6): آیه 51 ] .... ص : 221
اشاره
( وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا إِلی رَبِّهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَفِیعٌ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ( 51
ترجمه و شرح .... ص : 221
خداوند متعال در این آیه شریفه به رسول اکرم که از خطر قیامت آگاه است دستور میدهد مردم را تهدید نما به اینکه در فطرت
بشر نهاده شده که با فرا رسیدن مرگ زندگی انسان پایان نمییابد و نابود نمیشود زیرا افعال اختیاري او سیر و حرکت وي به سوي
هدفی است که برگزیده و محصول سعی و نتیجه افعال اختیاري او به ظهور میرسد و سیر ارادي او خواه ناخواه به هدف خواهد
رسید بر این اساس زندگی بشر همیشگی است. و نیز ذکر صفت خوف از بررسی اعمال از نظر آن است که قوام انسان به خوف از
خطر است یعنی در سیر و حرکت خود در هر لحظه با آن نیرو از خطر بگریزد و از انحراف بپرهیزد و بدان نیرو همواره حرکات خود
را تعدیل کند تا بتواند از طریق مستقیم راه به پیماید و به هدف نایل گردد پس آنانکه متوجه خطر قیامت هستند اگر تهدید نمائی
میپذیرند و عموم مردم را نیز به وسیله آیات قرآن باید انذار نمائی و بترسانی.
یگانه خطري که هر لحظه بشر را تهدید میکند و بر عقل و خرد پرده افکند و از حقیقت بینی او را باز میدارد همانا شرك در باره
تدبیر جهان است با آنکه هرگز خردمندي تردید نخواهد نمود که خلق و آفرینش اختصاص به ساحت آفریدگار دارد ولی در باره
تدبیر جهان و یا در مورد ، ص: 222
تاثیر عوامل طبیعت خطري بشر را تهدید مینماید که به شرك گراید بدین جهت گروهی شیفته تاثیر عوامل و اسباب طبیعت شده
چنین پندارند که فرشتگان و یا ارباب انواع در تدبیر جهان و یا در انتظام تاثیري عوامل طبیعت دخالت دارند و آنها را مدبر و محور
نظام عالم پندارند و همچنین گروهی از اهل توحید اسباب و علل طبیعی را در تاثیر مستقل دانند مثلا چنین پندارند که آتش در
سوزانیدن استقلال دارد غافل از آنکه موجود عاریتی هرگز بطور استقلال نمیتواند تاثیر نماید جز آنکه آفریدگاري که هر یک از
علل و اسباب را آفریده و اثر خاصی در هر یک نهاده و وسیله اجراي اثر مخصوص قرار داده براي این منظور نیز آن را تسخیر نموده
است. اینک میفرماید:
و آنچه به تو وحی میشود کسانی را که از محشور شدن در پیشگاه پروردگارشان ترسانند انذار کن یعنی بترسان و تذکر بده که
در آن روز جز خدا نه دوستی براي آنهاست که از آنها حمایت کند و نه میانجی که آنها را از عذاب الهی نجات دهد باشد که
تقوي اختیار کنند.
این کسانی که به حشر و بعث و روز واپسین معتقدند بیشتر بیمناکند که در آن روز در موقع عرضه شدن بر خالق خویش و فرا
گرفتن احوال آن روز گرفتار زحمت بزرگی هستند و معتقدند که جز خدا دوستی از اولیاء و شفیعی از انبیاء نخواهد بود که آنها را
از مهلکه نجات بخشد لذا از انذار و خبر دادن تو از اهوال روز رستاخیز بیشتر به خود آیند و پرهیزکاري پیشه کنند و در دنیا بترسند
تا در آخرت آسوده و معاف باشند و چنانکه در قرآن کریم مکرر ذکر شده کسانیکه از کلمات خدا بیشتر منتفع میشوند و سود
صفحه 114 از 188
، میبرند متقیان هستند زیرا دواي پزشک براي پرهیزکننده سودمند است و الا بیماري که نترسد أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12
ص: 223
و از آنچه براي او بد است پرهیز نکند دوا براي او فایدهاي نخواهد داشت.
از این آیه مستفاد میشود:
به وسیله کلام الهی و سخنان حکمتآمیز قرآن مردم را از عذاب الهی ترسانید و به رحمت او بشارت داد زیرا در قیامت خداوند
متعال سزاي اعمال را خواهد داد.
(51)
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 223
خائفان را نیست غیر از حق جمیع در امور خود ولیی یا شفیع
آنکسان را کین صفت دارند چند بیم ده شاید که تا گیرند پند
(51)
شأن نزول .... ص : 223
کشف الاسرار نوشته: این آیه در شأن موالی و فقراء عرب امثال عمّار یاسر و أبو ذر غفاري و مقداد اسود و صهیب و بلال و خباب و
سالم و مهجع و ثمرة بن قاسط و عامر بن فهیره و ابن مسعود نازل گردیده است که خداوند به رسول خویش دستور داد اینان را به
قرآن و وحی که به تو فرستادهایم آگاه ساز.
، ص: 224
[سوره الأنعام ( 6): آیه 52 ] .... ص : 224
اشاره
وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَیْکَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَ ما مِنْ حِسابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ
( فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ ( 52
ترجمه و شرح .... ص : 224
خداوند متعال در این آیه مبارکه رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را مورد خطاب قرار داده و دستور میدهد که هرگز ارزش
و چگونگی اعمال مردم مسلمان که به تو گرویدهاند به عهده تو نیست که به ارزش آنها بررسی نمائی و پاداش دهی و اگر از
اعمال آنان خشنود نباشی آنها را نپذیري و همچنین اعمال تو نیز ارتباطی به آنها ندارد که مناقشه کنند و از حضور خود آنها را
صفحه 115 از 188
بیبهره بنمائی در این صورت این مردم مسلمان که به تو گرویده و ایمان آورده و به نمازهاي پنجگانه ملتزم هستند آنها را از درك
حضور خود محروم مکن و آنها را محترم بشمار و اگر به درخواست قریش آنان را در حضور خود نپذیري و محترم نشماري هر
آینه به خود ستم خواهی نمود.
اینک میفرماید:
از نزد خود مران و از مجلس خود طرد مکن کسانی را که از صبح و شام، بامدادان و شبانگاه به عبادت و دعاي پروردگار خودشان
و ذکر خداي خود مشغولند و در این ذکر و دعا فقط رو به سوي او دارند و خالصا لوجه اللّه عبادت میکنند حساب کار آنها در
هیچ چیز با تو نیست بلکه با پروردگار ، ص: 225
آنهاست و حساب کار تو هم در هیچ بابت با آنها نیست هر کس در گرو اعمال خویش است، چه کردهاند که آنها را طرد کنی چه
طرد جزاء است و جزاء بعد از حساب و محاکمه است و حساب هم با خداست پس چرا آنها را طرد کنی و از خود برانی که در این
صورت در زمره ستمکاران باشی. از این آیه نتیجه گرفته میشود:
اشخاص فقیر و بیچاره که نماز پنجگانه خود را به خاطر اطاعت از امر پروردگار به جا میآورند قابل احترامند و نباید به سبب فقر و
نداري آنان را از اجتماع مسلمین طرد نمایند، زیرا فقط خداشناسی و تقوي موجب فضیلت است لذا اولیاء امور باید در ارجاع
مشاغل اجتماعی تقوي و عمل نیک اشخاص را مورد توجه قرار دهند.
(52)
، ص: 226
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 226
با پیمبر آن صنادید قریش این چنین گفتند از طغیان و طیش
کاین غلامان و گدایان را ز خویش دور کن تا ما هم آئیمت به پیش
ز آنکه ما را زین جماعت هست عار یا که نوبت بهر ایشان ده قرار
گشت راضی مصطفی بر وجه غب ز آنکه بر ایمانشان بس بد محب
پس بگفتن این بکاغذ بر نویس تا که ما گردیم زان بعدت جلیس
چونکه بنوشتند آن را بر ورق جبرئیل آورد این آیه ز حق
که مران از مجلس خویش آن کسان که خدا خوانند از قلب و لسان
مینمایند اعنی از پروردگار یاد در صبح منیر و لیل تار
قصدشان از آن دعا و ابتهال روز و شب باشد رضاي ذو الجلال
، ص: 227
هستشان در بندگی صبر و ثبات وجهه باشد اشارت سوي ذات
یعنی اندر بحر حق مستغرقند بر فناي ذاتی از حق لایقند
شد اداره بر سه قسم اندر عباد اولین دنیاي محض از افتقاد
آمد او را هم علامت بر دو چیز اندر آن کن غور اگر داري تمیز
یک علامت آنکه بر نقصان دین از پی دنیا رضا گشتن یقین
صفحه 116 از 188
یک نشان دیگر اعراض از فقیر وانکه بیند مر مساکین را حقیر
قسم ثانی از اراده بنده را هست محض آخرت جوینده را
اندر آن هم دونشان باشد یک این که ز دنیا بگذرد از بهر دین
بهر دین بر نقص دنیا شد رضا انس دیگر با مساکن از ولا
قسم سیم از اراده در ثبات اینکه محوطش نباشد غیر ذات
این جماعت حاضران درگهند رسته از ممکن فناي فی اللهند
، ص: 228
نیست چیزي از حساب آنکسان بر تو ز اعمال و عبادات نهان
از حساب تو بر ایشان نیز هم نیست چیزي تا که آید در قلم
تا برانی بهر دنیا دار چند آن جماعت را ز خود آري گزند
نزد حق ایمان ایشان است به زان دو رویان تا نماند مشتبه
باشد از من مال و جاه و اعتبار پس به من ایشان فروشند افتخار
از تو من هرگز نپرسم اي امین گر چه ایشان را نیاوردي بدین
رزق درویش است با من نی بکس بس عجیب کز باز ننگ آرد مگس
گر مگس هم خوي خود سازد رها میتواند گشت همپر با هما
با تو نبود تا که ایشان را ز خود طرد سازي بهر قومی بیرشد
بهر من باشد گر ایمانهاي خلق من خوشم با مفلسان کهنه دلق
دین و ایمانی که هست از کبر و ناز حق تعالی زان بود بس بینیاز
، ص: 229
بر تو مینبود حساب این گروه تا ز خود گردانی ایشان را وجوه
ور که سازي طرد ایشان را یقین خود تو باشی از گروه ظالمین
(52)
شأن نزول .... ص : 229
ابن مسعود و دیگران در سبب نزول این آیه روایت کردهاند که اشراف قریش و بنا به گفته فراء عدهاي از کفار گفتند یا رسول اللّه
اگر این فقیران که اطراف تو هستند از خود دور کنی اشراف قوم نزد تو آمده و مسلمان خواهند شد. البته این پیشنهاد مکر و
خدعهاي بیش نبود و خداوند از باطن آنها آگاه بوده است.
سلمان و خباب گفتهاند: این آیه در باره ما نازل گشته است هنگامیکه اقرع بن حابس التمیمی و عیینۀ بن حصین الفزاري وعدهاي از
مولّفه قلوب نزد پیامبر آمدند و چنین سخنانی را به زبان آوردند.
ابن حبان و حاکم از سعد بن ابی وقاص روایت کردهاند که این آیه در باره شش نفر نازل شد که من هم از آنان بودم و نیز عبد اللّه
بن مسعود و چهار نفر دیگر هم بودهاند سپس این آیه نازل گردید.
، ص: 230
صفحه 117 از 188
[سوره الأنعام ( 6): آیه 53 ] .... ص : 230
اشاره
( وَ کَذلِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِیَقُولُوا أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنْ بَیْنِنا أَ لَیْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاکِرِینَ ( 53
ترجمه و شرح .... ص : 230
خداوند متعال در این آیه کریمه به یکی از بهانهجوئیهاي مشرکان اشاره فرموده و بیان میکند که کفّار قریش از نظر طعن و استهزاء
به مردم مسلمان گفتند آیا این مردم بینوا و تهیدست هستند که خدا بر آنان منّت نهاده و بر ما ترجیح داده و پیرو دین توحید و
مکتب قرآن معرفی نموده است.
البته این گفتار قریش از نظر اختلاف طبقاتی است که متنفذین هر قوم به نظر حقارت به زیر دستان مینگرند و به اعمال و گفتار
آنان وقعی ننهاده و ارزش قائل نشده گر چه پسندیده هم بوده باشد. این وسیله آزمایشی است در باره مردم که اگر به ملامت و
سرزنش مردم خودپرست توجه ننمایند و در اداء وظایف، استقامت کنند سبب کمال روانی آنان خواهد بود همچنانکه طعن کفار
قریش بر مردم مسلمان سبب افزایش عناد و کفر آنان میباشد بلکه مردم کوتاه نظر در اثر موقعیتی که متنفذین در انظار مردم دارند
گفتار و رفتار آنان را نیز سودمند تلقی نموده با آغوش باز میپذیرند بدون اینکه در باره آن دقت کنند همچنین در باره اعمال و
گفتار مردم زیر دست که مردم متنفّذ و خودپرست به نظر حقارت به آنها مینگرند و آن را بیهوده پندارند.
بالاخره در انظار مردم کوتاه نظر نیک و بد و حسن و قبح هر عمل و همچنین وزن و ارزش هر رفتار و گفتاري تابع فاعل آن است و
بیارزشی ، ص: 231
آن به لحاظ عامل تهی دستی آن است نه از نظر توجّه بخود عمل و گفتار و خدا ایمان مردمی که دین اسلام را پذیرفته آنان را
شاکر و سپاسگزار از نعمت دین اسلام معرفی نموده و به این افتخار آنها را از سایر مردم امتیاز داده و از استقامت آنان تقدیر فرموده
و مردم خودپرست را در اثر طعن و استهزاء به دین اسلام کافر و از رحمت خود رانده است. اینک میفرماید:
و به همین قسم که قبل از تو هم توانگران را به درویشان و اشراف را به زیر دستان آزمودیم اینک پارهاي از مردم را به پاره دیگر
امتحان و آزمایش میکنیم فقراء را به اغنیاء و اغنیاء را به فقراء تا اینکه رؤساء قریش به موالی و ضعفاء نظر کنند و ببینند که قبل از
آنها اسلام آورده و مصاحب و همنشین رسول خدا هستند بگویند آیا اینها هستند که خداوند بر آنها منّت گذارده است و مسلمان
شدهاند و توفیق درك حقیقت پیدا نمودهاند و به این نعمت اختصاص یافتهاند زیرا آن بدبختان خوشبختی را در ثروت و جاه و
قدرت و بسط عیش میدانند و میگویند این ممکن نیست، زیرا اگر ما بر آنها برتري نداشتیم خداوند به ما توانگري و ثروت
نمیداد و آنها را غلام و عبید و بینوا نمیساخت و اگر این دین، دین خوب بود ما موفق به اسلام باید شده باشیم آنها توفیق را با
مظاهر دروغ دنیوي مقایسه میکنند و این منطق غلط آنها شگفتآور است آیا خداوند به حال بندگان شاکر و سپاسگزار خود داناتر
نیست؟ بندگانی که به سبب شکرشان به درگاه الهی و قیام به واجبات دینی استحقاق همه گونه نعم دارند و سزاوار همه نوع توفیق
میباشند. از این آیه مستفاد میشود:
( که فقراء و ضعفاء مؤمنینی به تقدم و تقرب و تعظیم از اغنیاء آنها که مغرور و متکبرند و به تحول و جاه میبالند اولی هستند. ( 53
، ص: 232
صفحه 118 از 188
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 232
هم بدینسان آزمودیم از عباد یعنی ایشان را به بعضی در نهاد
آزمودیم از علامات ضمیر اغنیاء را بر ضعیف و بر فقیر
هم فقیران را بر ارباب غنی تا چه ز ایشان ظاهر آید ز ابتلاء
بر فقیران دادهایم اندر عوض طاعت و توفیق و قلبت بیمرض
صحبت پیغمبر و اخلاص تام علم و ایمان صدق و صحت در کلام
تا بگویند آن بزرگان از لسان کاین گروهند ایچ آیا آنکسان
که به نعمتهاي ایمان از کرم حق بر ایشان هست منّت دمبدم
از میان ما بر ایشان منّت است بر بزرگی گر چه ما را آیت است
نیست حق داناتر آیا از عباد کیست تا شاکرتر اندر اعتماد
(53)
، ص: 233
شأن نزول .... ص : 233
ابن مسعود گفته سران قریش نزد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم بودند در حالیکه نزد وي خباب بن الارت و صهیب و بلال
و عمار بودند آنان به پیامبر گفتند:
یا محمد (ص) آیا به اینان دل خوش کردهاي؟ اگر این افراد از تو دور شوند و آنها را از خود دور نمائی ما حاضریم از تو پیروي
کنیم. و نیز روایت کردهاند که در جواب آنها آیات 51 و 52 و این آیه و آیات 54 و 55 براي رسول خدا نازل گردیده است. طبري
نیز این شأن نزول را ذکر کرده است. عکرمۀ چنین گفته که عتبه و شیبه پسران ربیعه و مطعم بن عدي و حرث بن نوفل که از کفار و
اشراف طایفه بنی عبد مناف بودند نزد ابو طالب عموي پیامبر آمدند و گفتند اگر برادرزاده تو عدهاي از بردگان را که دور او جمع
شدهاند از خود دور کند و آنها را ترك نماید وسیلهاي خواهد شد که ما از او پیروي نمائیم ابو طالب این موضوع را با پیامبر در
میان نهاد عمر بن الخطاب به ابو طالب گفت اگر آنها را به اینجا میآوري تا بدانیم چه میخواهند بهتر بود سپس آیات 51 و 52 و
این نازل گردید و منظور کفار از بردگان بلال و عمار بن یاسر و سالم مولی ابی حذیفه و صالح مولی اسید و ابن مسعود و مقداد بن
عبد اللّه و واقد بن عبد اللّه الحنظلی و امثال آنها بوده است و بعد از نزول آیه عمر بن الخطاب از گفتار خود پشیمان شد و از ابو
طالب عذرخواهی نمود سپس آیه 54 نازل گردید.
، ص: 234
[سوره الأنعام ( 6): آیه 54 ] .... ص : 234
اشاره
صفحه 119 از 188
وَ إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَ ۀَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَۀٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ
( أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 54
ترجمه و شرح .... ص : 234
خداوند متعال در این آیه مبارکه به پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم دستور داده وقتی که مسلمانان به حضور تو میرسند از
آنان سپاسگزاري نما و از جانب پروردگار به آنان سلام و درود بفرست و در باره آنها دعاي خیر بنما که پروردگار به آنان سلام و
عافیت ارزانی فرماید و از هر خطر و گزندي ایمن بدارد و رستگارشان نماید.
این نتیجه ایمان و پرهیز از گناهان است و همچنین شکر و سپاس مخصوصی است که پروردگار در باره مسلمانان مبذول فرموده و
لازم است مردم نیز به این دستور رفتار نمایند و به آنان وعده فرموده و حقی را به عهده گرفته که آنها را مشمول رحمت فرماید و
از لغزشهاي آنان در گذرد و بروان آنها صفا بخشد و وعده پروردگار هرگز تخلفپذیر نیست. اینک میفرماید:
اي رسول گرامی و چون کسانی که آیات ما یعنی حجج و براهین را تصدیق کرده و به آنها ایمان آوردهاند به نزد تو آیند و به
گناهان خود اذعان و اعتراف کنند و به وسیله استغفار و اعتذار کردههاي بد خود را تدارك نمایند آنها را مأیوس مساز و به آنها
بگو سلام و سلامت بر شما باد و ایمنی و ، ص: 235
اطمینان داشته باشید که خداوند در صورت استغفار و اقدام به عمل صالح از شما میگذرد. پروردگار شما رحمت را بر ذات کریم
خود واجب ساخته است و بدانید هر کس از شما از راه نادانی کردار بدي بجاي آرد و عمل زشتی منافی دین و اخلاق از او ناشی
گردد که از روي عمد و علم نباشد یعنی عالم به بدي آن کار نباشد سپس از آن عمل پشیمان شود و بعد از آن توبه کند و در مقام
اصلاح خود بر آید و اصرار بر ارتکاب اعمال زشت نداشته باشد همانا خداوند آمرزنده مهربان است و از بندگان توبه را میپذیرد
و از گناهان بد آنها میگذرد.
از این آیه استفاده میشود:
خداوند متعال گناهان اشخاص مومن را که از روي جهالت مرتکب شوند و بعد متوجه زشتی گناه شده توبه کنند میبخشد زیرا
مومنین مورد لطف و عنایت خدا میباشند.
(54)
، ص: 236
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 236
بر تو چون آیند آنان گر نشان هست بر آیات ما ایمانشان
پس سلام آن قوم را گو بر شما زان که در علم و عمل دارند پا
حاصل اینکه کرد این آیت نزول بهر درویشان صابر بر رسول
فقر گر چه بوده از بنیادشان نیست چیزي غیر حق بر یادشان
جوعشان قوت است و عریانی لباس در دل آزادند از حزن و هراس
بر یکی از کاملان در اشتغال آمد الهام این چنین از ذو الجلال
صفحه 120 از 188
کین یم اي داناست مالامال در یعنی از طاعات اهل راه پر
آن متاعی کاندرین درگاه نیست گر بیاري طالب آن شاه غنی است
گفت یا رب چیست آن بنما رهم از کرم کن زانچه گفتی آگهم
، ص: 237
گفت آن باشد متاع انکسار نیستی و عجز و فقر و اضطرار
ناامیدي تا توانی بیکسی ضعف و ناداري و فقر مفلسی
گفت ز آنرو با رسول نیکنام چونکه آیندت بر ایشان کن سلام
گو نوشته بر شما پروردگار رحمت اندر ذات خود لیل و نهار
هر که کرد او از شما بد در عمل جاهل از پاداش آن وز ما حصل
بعد از آن پس توبه کرد از فعل خود هم نمود اصلاح آن کردار بد
پس حق آمرزنده است و مهربان بگذرد زود از خطاي مجرمان
(54)
، ص: 238
شأن نزول .... ص : 238
گفته در باره کسانی نازل شده ř از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت گردیده که این آیه در باره تائبین نازل شده است و عکر
که رسول خدا از جانب پروردگار نسبت به طرد آنان ممنوع گردید و پیامبر هر وقت آنها را میدید خودش به آنها سلام میداد و
میفرمود سپاس و ستایش براي خدائی است که مرا مأمور ساخت که به این عده از امت تقدیم سلام نمایم.
عطا گفته در باره جماعتی از صحابه که از زمره آنها حمزه و جعفر و مصعب بن عمیر و عمار و دیگران از صحابه است نازل شده
است.
و نیز موضوع نزول آیه در باره تائبین از امام محمد باقر علیه السّلام هم روایت گردیده است.
ماهان و انس بن مالک گفتهاند: عدهاي نزد پیامبر آمدند و گفتند یا رسول اللّه ما گناه زیادي را مرتکب شدهایم. تکلیف ما چیست
پیامبر اکرم سکوت فرمود سپس این آیه نازل گردید. تفاسیر ان ابی حاکم و فریابی نیز این سبب نزول را نوشته است.
، ص: 239
[سوره الأنعام ( 6): آیه 55 ] .... ص : 239
اشاره
( وَ کَذلِکَ نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لِتَسْتَبِینَ سَبِیلُ الْمُجْرِمِینَ ( 55
ترجمه و شرح .... ص : 239
صفحه 121 از 188
خداوند متعال در این آیه شریفه بیان میکند که به منظور ارشاد و رهبري پارهاي از طریقه سعادت و شقاوت و سرگذشتگان را در
این آیات ذکر نمودیم که حقیقت آشکار شود و گناه و تبهکاري سیر انحطاطی بشر و هواپرستی است یعنی از حکم خرد و تهدید
آن صرف نظر کرده و به خطر آینده شتاب نموده است. اینک میفرماید:
و مانند این تفضیل محکم بیّن راجع به احکام و اصول دین و به آنچه از دلالات توحید و نبوت و قضاء بیان کردهایم ما آیات یعنی
حجج و دلالات خود را روشن کرده و تفضیل میدهیم تا صاحبان عقل رشید و فکر سلیم به آن هدایت شوند و راهی که گنهکاران
بر آن میروند روشن و واضح میگردد یعنی راهی که کفر و عناد و اقدام بر معاصی و جرایم مودي به آتش دوزخ است روشن
گردد یا راهی که خداوند به سبب آن آنان را به ذلت و لعنت و تنفر از آنان میکشاند یا راه امر بقتل و اسارت آنان واضح گردد و
بالاخره راه مجرمین و مؤمنین از یکدیگر ممتاز و مشخص شود.
(55)
، ص: 240
ترجمه و شرح [منظوم .... ص : 240
همچنین تفضیل همی از کتاب هر یک این آیات را با فصل و باب
تا شود روشن طریق مجرمین باطل از حق فرق یابد همچنین
(55)
بحثی از نظر لغت و معنی .... ص : 240
اهل مدینه و لتستبین تباء و سبیل را به نصب خواندهاند ولی اهل کوفه و لیستبین را بیاء و سبیل را برفع خواندهاند آنانکه برفع
خواندهاند سبیل را فاعل و مونث دانستهاند و آنانکه به نصب خواندهاند سبیل را مفعول و مذکور شمردهاند چون به هر دو وجه سبیل
آمده است تذکیر آن در لغت بنی تمیم و تأنیث آن در لغت اهل حجاز است.
، ص: 241
توضیحات .... ص : 241
1) قوله تعالی: وَ الْمَوْتی یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ بشر در اثر استعداد فطري و نیروي خرد که در نهاد اوست زود یا دیر به اختیار و یا اضطرار از )
آنچه در کمون او از خداشناسی است به ظهور خواهد رسید و نیروي خدا داده او خواه ناخواه رشد مینماید و طریق سعادت و
شقاوت را به اختیار خواهد پیمود و اختلاف افراد بشر بر محور این نکته دور میزند اگر به نیروي خرد به دعوت پیامبر اسلام گوش
فرا دهد و از برنامه قرآن پیروي کند و فطرت خداشناسی خود را به اختیار به ظهور آورد به بهرهاي از سعادت که غرض از آفرینش
است نایل خواهد شو و آنان که به غفلت بسر برند و سرگرم خودستائی شوند و فطرت خدا داده را در خود خاموش کنند آنگاه که
زندگی آنان پایان یابد و در آستانه مرگ قرار گیرند ناگهان دیده آنان به عالم شهود گشوده میشود و بسیرت تیره و ننگین خود
آگاه گشته و نیروي فطرت آنان به حد رشد و ظهور میرسد و به طور شهود خواهند فهمید زمام تدبیر در حیطه قدرت پروردگار
صفحه 122 از 188
است و اسباب و عوامل از تاثیر باز ماندهاند ظهور شقاوت و اجراي عقوبت روانی آنان از آن لحظه آغاز میشود.
2) قوله تعالی: ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ بشر در هر لحظه در سیر و حرکت ارادي خود خواه ناخواه به سوي پروردگار متوجه است و به )
ساحت قدس باز میگردد چه آنان که حس شنوایی و نیروي خرد را به کار بندند و نور فطرت را رشد دهند و به دعوت أنوار
العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 242
پیامبر اسلام و نداي قرآن گوش فرا داده به مقامی از انسانیت و سعادت نائل گردند و چه آنان که دوره زندگی خود را به غفلت
بسر برند و نیروي فطرت را در خود خاموش کنند.
هنگامیکه به عالم شهود دیده دل گشایند سیرت تیره خود را مشاهده نمایند آنگاه رجوع حقیقی به سوي آفریدگار را مشاهده
خواهند نمود اهل ایمان و تقوي با سیرت درخشان مورد خشنودي پروردگار قرار گرفته که بهترین نعمت است و در پرتو آن همیشه
مسرور بوده و به نعمتهاي جاودان متنعم خواهند بود. بیگانگان نیز سیرت تیره آنان آشکار شده غضب پروردگار آنها را فرا خواهد
گرفت. این نیز ظهوري از رجوع به آفریدگار است زیرا نیکان اسطورهاي از صفات کمال پروردگارند همچنانکه اشقیاء ظهوري از
صفت جلال و نمونه از غضب پروردگار خواهد بود.
در خاتمه باید گفت که خداوند متعال در این آیه اجابت کنندگان دعوت را با مردگان در برابر یکدیگر قرار میدهد تاثیر ژرفی در
آدمی میدارد.
پذیرفتن سخن حق دلیل زندگی است و روي گردان شدن از آن نشانه مرگ. ممکن نیست آدمی از در آمدن ایمان به نفس خود
جلو گیرد مگر اینکه در نفس وي اثري از مردگی و در منش وي صورتی از تباهی موجود باشد.
3) قوله تعالی: وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَۀٌ مِنْ رَبِّهِ در برخی از روایان مذکور است که جمعی از رؤساي قریش از معارضه و مقابله با )
قرآن مجید عاجز ماندند لذا به پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم گفتند:
اینها فایده ندارد اگر راست میگوئی معجزاتی همانند عصاي موسی و ناقه ، ص: 243
صالح براي ما بیاور زیرا آنها در برابر قرآن که بزرگترین معجزهاي براي پیامبر اسلام بود عاجز شدند لذا منظور آنان از خواستن
معجزات دیگري لجاجت بوده است نه پیمودن راه هدایت چنانکه در آیه 110 سوره انعام میفرماید:
اگر ما فرشتگان را به سوي اینها فرو فرستیم و مردگان با ایشان سخن بگویند باز ایمان نمیآورند لذا خداوند متعال در این آیه
شریفه به پیامبر اکرم میفرماید:
قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلی أَنْ یُنَزِّلَ آیَۀً یعنی به آنان بگو که خداوند متعال این قدرت را دارد که معجزهاي براي پیغمبر خود نازل کند اما
چون میداند شما آن معجزه را هم مانند معجزات قبلی انکار خواهید کرد لذا از فرستادن آن خودداري میکند زیرا اگر معجزاتی را
که شما خواهان آن هستید انکار کنید مستوجب عذاب و عقاب خدا خواهید شد چنانکه امم گذشته انکار کردند و معذب و یا نابود
گشتند ولی بیشتر آنان نمیدانند که چرا خدا به خواستههاي آنان ترتیب اثر نمیدهد.
4) قوله تعالی: وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یَطِیرُ ... )
دانشمندان علوم طبیعی در باره زندگانی حیوانات و طبایع آنها بحث و کاوش زیاد کرده و تتبعاتی در حالات آنها نمودهاند و معیّن
ساختهاند که بسیاري از آنها اممی و جماعاتی هستند که داراي ملک و مملکت و نظام و سلطنت هستند و از جمله نظام مگس عسل
و مورچه بر غالب ماها پوشیده نیست.
و اینکه خداوند متعال دواب زمین را اختصاص به ذکر داده است ، ص: 244
براي این است که مرآي کافران است و آنها را میبینند، اما ملکوت خداوندي در آسمانها عواملی است جز خداي یکتا کسی از آن
آگاه نیست و همین آیه مبارکه که توجه ما را به بحث و درس در طبایع حیوانات و استفاده از آنها معطوف میدارد تا بدانیم که
صفحه 123 از 188
خداي عز و جل تمام آنچه بر روي زمین است براي ما آفریده است تا از آن بهرهمند شویم و سود بریم و براي مصالح زندگانی
خود تسخیر نمائیم.
ابن عباس گفته مراد از کتاب در این آیه مبارکه امّ الکتاب است و آن خلقتی است غیبی که ما کان و ما یکون و ما هو کائن در آن
ثبت و مسجّل گشته و بر حسب سنن الهیه اجرا میگردد. و به قبول بعضی مقصود از کتاب در اینجا علم خدائی است که محیط بر
تمام اشیاء است و آن را به کتاب تشبیه فرموده است زیرا که ثابت است و فراموش شدنی نیست.
و به نظر بعضی مراد از کتاب در آیه مبارکه کتاب قرآن است که در آن از اقسام راهنمائیها و اصول و احکام و قوانین راجع به
سیاست عمومی اسلامی و امور دینی و اجتماعی و اقتصادي چیزي را واگذار نفرموده و تفریط و تقصیري در تعیین تکالیف جامعه
بشري که موجب اصلاح و رفاه آنهاست نشده است و اصول عمومی دیگر هم در قرآن نیز ارائه شده است که مبناي فقه اسلامی را
بر آنها نهادهاند مانند عقل و سنّت و اجماع.
5) قوله تعالی: مَنْ یَشَأِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَ مَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ. )
چون از شنیدن معارف و قبول سخنان حق خودداري مینمایند و همواره در گمرهی و ضلالت خود میکوشند و نیروي خرد و نور
فطرت را در خود خاموش میکنند خداوند متعال نیز آنها را به سوي هدفی که خود ، ص: 245
برگزیده سوق میدهد بدین نظر تدبیر پروردگار در باره آنان به صورت اضلال و عناد با حق در میآید.
و نیز هر که را که خدا شایسته بداند و در او اقتضاء پذیرش و انقیاد بیند او را به پیروي از خرد و طریقه انسانیت رهبري میکند و
خواست پروردگار از شئون تدبیر متقن اوست که بر حسب قابلیت مورد، بصورتی خودنمائی میکند لذا تدبیر و مشیّت پروردگار
در باره پرهیزکاران به صورت استقامت و ایمان و فضیلت خلقی در میآید که در طی زندگی گوارا، پروردگار نیز وسائل پیمودن
مقامات انسانیت و نیل به سعادت را براي آنان سهل و آسان خواهد فرمود.
6) قوله تعالی: إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ در این جمله نظر به حکم فطرت است که در نظام جهان جز پروردگار را مؤثر ندانسته عذاب و )
خطر را نیز فقط از پروردگار میداند و در آن هنگام که بشر از هر وسیلهاي ناامید گشته و خود را در معرض خطر میبیند فقط براي
چارهجوئی فطرت او حکومت خواهد نمود و محال است بجز آفریدگار بموجودي توجّه نماید، زیرا در آن حال از خاطر او همه چیز
محو شده و از هر چیز چشم پوشیده و نادیده گرفته و به جز خود و آفریدگار در خاطر او خلجان نمینماید این همان توحید ذاتی و
خداشناسی فطري است که انکارپذیر نبوده و هر خردمندي بدان معترف است.
7) قوله تعالی: بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شاءَ در آیات قرآنی مشیّت پروردگار بطور اطلاق محور نظام هستی )
معرفی شده و قدرت در باره همه شئون آن فرمانروا است.
قدرت عبارت از آن است عملی را چنانکه بخواهد و اراده کند بتواند ، ص: 246
انجام دهد و اگر نخواهد ترك میکند و در موردي که پروردگار حکم فرموده و یا وعده نموده باز بر اساس قدرت آن را انجام
میدهد گر چه از نظر وعدهئی که فرموده تخلف نخواهد فرمود و جمله ان شاء در این آیه براي توضیح است که هر چه وعده
فرموده گر چه تخلف پذیر نخواهد بود ولی باز از حیطه قدرت نامحدود او خارج نشده یعنی به فرض اگر آن را نخواهد ترك
مینماید و در باره آفریدگار که ارتباط با پدیدهها رابطه آفرینش است هرگز اجبار و یا اضطرار معنا ندارد.
از جمله آنچه وعده فرموده قیام رستاخیز و خلود اهل ایمان و تقوي در نعمتهاي جاودان است همه وابسته به مشیت پروردگارند از
نظر اینکه نظام هستی مانند شعاع و یا پرتوي از اشعّه اراده قاهره است که پی در پی از ساحت کبریائی از ازل تا ابد به صحنه امکان
تابیده و افاضه شده و لحظهئی چه از نسخ زمان و زمانی باشد و یا از نظام ثابت و برقرار عوالم دیگر از آن فیض گسترده بیبهره
نخواهد ماند و گر نه نظام امکان مفهوم ندارد و اختلاف عوالم امکان نیز مانند موجودات آنها به اقتضاء حرمت و کمال آنها است.
صفحه 124 از 188
خلاصه نظام هستی بر محور مشیت پروردگار دور میزند و یا پرتوي درخشان است که از صفات کبریائی حکایت میکند و یا
گوئی مشیت او شعاعی است به طور دایم که صحنه امکان از آن پدید آمده و ربط محض بقائم لا یزالی است و استقلال سرابی آن
که به نظر میرسد از استقلال حقیقی آفریدگار حکایت مینماید و یا ارتعاش و نوسانی است که کن ایجادي آن از حلقوم
سخنوري توانا پدید آمده و تا ابد صحنه هستی را فرا گرفته و اسرار نهفته آن پی در پی به ظهور میرسد و از نظر اینکه حاجت و
عجز، بشر را از هر جهت فرا گرفته است اگر خطري او را تهدید کند به حکم ، ص: 247
خرد براي رهائی خود جز به آفریدگار توجه نمینماید و خاطر او همه چیز را فراموش خواهد نمود. و تنسون ما تشرکون و این دلیل
بر این است که به آفریدگار رابطه ذاتی ناگسستنی دارد که به حکم اضطرار به علاقه ذاتی خود متوجه شده رهائی خود را از
آفریدگار خواستار میشود.
8) قوله تعالی: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلی أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ ... )
خداوند متعال در این آیه شریفه کفار را بطور غیر مستقیم تهدید میکند به این معنی پیامبرانی را براي ملتهائی که قبل از تو بودند
ارسال نمودیم ولی آنان ایشان را تکذیب کردند و بدین علت کافر شدند ما هم آنها را مواخذه و گرفتار پریشانی و ضرر نمودیم و
ما این عمل را با آنان انجام دادیم که شاید به درگاه ما دست دعا بتضرع و زاري بلند کنند چه شد که چون عذاب ما را دیدند
تضرع نکردند.
این از آن بود که دلهاشان سخت شده و شیطان کارهاي زشتشان را در نظر ایشان آراسته بود و به همین جهت شایسته و در خور
عذاب شده بودند.
در این هنگام آزمایش و فتنه با نعمت پیش آمد.
مبتلی شدن به نعمت سختتر از مبتلی شدن به بدبختی و بیچارگی است. بسیاري از نفوس است که در برابر درد ایستادگی میکنند
و بر سختی حان سختی مینماید ولی کم کسی است که به فتنه و آزمون نعمت شکیبا شود و فریب آن نخورد و در مقابل جریان
تند آن ایستادگی نماید و بر این کسان که هر چه را بیادشان آوردیم و پند دادیم فراموش کردند فتحنا علیهم ابواب کلّ شیء
درهاي همه چیز را گشودیم، به این صورت دنیا از هر طرف با تمام نیرومندي و فریبندگی خود به آنان رو کرد حتّی اذا فرحوا بما
اوتوا چون غرق در شادمانی شدند و در جان ایشان چیزي جز نعمت دنیا و ، ص: 248
فریبندگی آن نماند و همه چیز را از یاد بردند و همانگونه که عادت آدمی هنگام غرق شدن در متاع و خواسته دنیاست تنها به
شهوت پرستی و لذت رانی پرداختند. و اصول زندگی را از استقامت و بیداري و هشیاري تولید و آمادگی براي حوادث ناگهانی
فرو گذاشتند به یک باره آنان را گرفتیم.
أَخَذْناهُمْ بَغْتَۀً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ در آن هنگام که غرق در شهوت و خوشگذرانی بود و انتظار حادثه بدي را نداشتند و نمیدانستند که
در طریق هلاك پیش میروند آنان را به صورت ناگهانی گرفتیم و گرفتار بلا ساختیم و سرگردانی و نومید شدند و نمیدانستند که
چه باید کرد به این ترتیب بود که ریشه ستمکاران پیش از این کنده شد فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ این
صورتی است که در دور روزگار تکرار شده و بر سر بسیاري از اقوام چنین آمده است ولی آیندگان از آنچه بر گذشتگان رسیده
پند و عبرت نمیگیرند و آن را بیاد نمیآورند اینک قرآن پیش آمدهاي گذشته را زنده و جاندار و گویا نشان میدهد و آن را به
صورتی در مقابل مردم میگذارد که گوئی آن را در برابر چشم خویش میبینند به این ترتیب وجدان خواب آلود را تکان میدهد
و احساسات غرق شده در خوشیهاي دنیا را بر میانگیزید بدبختی در چنین حالات و مثل این لحظهها فرا میرسد یعنی در آن هنگام
که نعمت و خوشی مشاعر را فرا گرفته و مردم خود را از مکر و فتنه و عذاب خدایی در امان میبینند. کسی از آزمایش و مکر
خدائی خود را در امان میداند که در لهو و لعب فرو رفته و به همین جهت شایسته و سزاوار بدبختی و هلاك شده باشد. و خداوند
صفحه 125 از 188
به هیچ کس ستم نمیکند و ریشه کسانی را که ستم میکردند، میکند و از اینکه زمین را از ستمکاران پاك کرده شکر و سپاس او
میگذارند: وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ، ص: 249
الْعالَمِینَ
.آنگاه سیاق قرآن توجه مردم را به گونه دیگري جلب میکند و از آنان میخواهد که پیش خود چنان تصور نکنند که خدا گوش
و چشم را از ایشان گرفته و بر دلهایشان مهر زده و آنگاه از ایشان میپرسد که اگر چنین شود چه کسی جز خدا میتواند آنچه را از
ایشان گرفته شده باز گرداند؟ و چنین تصوراتی ضامن آن است که دل را بلرزه در آورد تا حالت خضوع پیدا کند و نرم شود.
قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلی قُلُوبِکُمْ ...
چه کسی جز خدا میتواند چیزهاي گرفته را به شما پس بدهد؟ هیچ کس بر باز پس دادن این گرفتهها جز خداي یگانه توانایی
ندارد اگر خدا به کفري کرمی ورزید گوش و چشمی را که به شما داده و آن را چنانکه باید به کار نینداختهاید باز ستاند و بر دلی
که براي اندیشیدن بخشیده و بر آن پردهیی کشیدهاید تا هدایت به آن راه نیابد مهر نهد کیست که بتواند گوش و چشمی و دلی به
شما ببخشد؟ آنگاه از کار این مردم شگفتی مینماید:
انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ ببین چگونه آیات و نشانههاي خود را به اشکال گوناگون در معرض نمایش قرار میدهیم
و باز از نگریستن در آنها روي میگردانند و در باره آنها اندیشه نمیکنند.
9) قوله تعالی: فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ بیان نتیجه دعوت پیامبران است از جمله هر که به دعوت پیامبر )
گرامی به دین اسلام بگرود و از برنامه قرآن پیروي کند ایمان و اعمال نیک او سبب استقرار قلب و آرامش خاطر او در زندگی
خواهد بود و از هر خوف و ، ص: 250
اندوه ایمن بوده و اضطراب خاطر بر او رخ ندهد و مفاد فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ آن است که همچنانکه عقیده قبلی او به ارکان اسلام
استقرار یافته به توحید افعالی پروردگار نیز معتقد باشد به اینکه او را مالک به طور اطلاق بداند و موجودي را به طور اطلاق موثر
نداند این مرتبه عالی از ایمان است به شرط اینکه آمیخته به خودستائی و کفران عملی نباشد و اگر موجودي را مستقل در تاثیر
بداند و یا خود از زوال نعمتی غمگین گردد مرتبهاي از خودستائی و مخالف با توحید افعالی پروردگار میباشد.
اهل ایمان و تقوي که به فضائل خلقی آراسته و به توحید افعالی پروردگار معتقدند تدبیر جهان را به طور اطلاق از پروردگار
میدانند که از حیطه قدرت او چیزي خارج نیست و چون به پروردگار اعتماد دارند و تنها او را مدبر میدانند هرگز از حادثه و
پیشآمدي خائف نبوده و یا از زوال نعمتی غمگین نخواهد شد زیرا معتقدند هر چه پیش آید ظهوري از اراده و خواست پروردگار
میباشد و خواسته آنان نیز همان است یعنی با این کمال نفسانی و فضیلت خلقی که شعار پرهیزکاران است ناگزیر از زندگی گوارا
و آرامش خاطر بهرهمند میشوند و در آخرت نیز خلود در نعمت و خشنودي پروردگار که ظهور اعتماد به او است نصیب آنان
خواهد بود.
10 ) قوله تعالی: قُلْ هَلْ یَسْتَوِي الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ خداوند متعال به پیامبر اکرم دستور میدهد در مقام احتجاج سمت و امتیاز خودت )
را براي آنان بیان کن و بگو گر چه از لحاظ بشریت و نیازها مانند مردم هستم ولی یگانه امتیازم از سایر افراد همانا موهبت
پروردگار است که آیات قرآنی را بر من نازل نموده و به منظور بناگذاري مکتب قرآن فرستاده است از این نظر مقام و سمت من با
سایر مردم یکسان نیست بلکه ، ص: 251
نسبت عالم با جاهل و بینا با نادان و نور با ظلمت است و به حکم خرد مردم باید از عالم و دانشمند پیروي کنند و از نور دانش او
بهرهمند شوند و وظیفه رسول از جانب پروردگار الزام و اجبار مردم به خداپرستی نیست که امر و نهی او به طور حتم مردم را به
اطاعت مجبور کند و خواه ناخواه مردم را از تمرّد و بتپرستی باز دارد تا اینکه اعتراض کنید که چون به اختیار بت پرستش
صفحه 126 از 188
مینمائیم و آن را مدبّر میدانیم دلیل آن است که آفریدگار ما را از بتپرستی باز نداشته و پیامبري را نیز براي اجراي این منظور
نفرستاده است.
افلا تتفکرون این جمله مبنی بر تهدید است که رسول فردي از بشر است با تعلیمات غیبی ارتباط دارد و وظیفه او فقط رهبري مردم
است به سعادت نه اینکه رسول وسیله اجراي اراده حتمی پروردگار باشد که مردم را به اطاعت مجبور کند و از مخالفت و
بتپرستی باز دارد.
11 ) قوله تعالی: لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لا شَ فِیعٌ خداوند متعال در این آیه شریفه براي اثبات توحید خالص اعلام میکند که جز )
آفریدگار موجودي به طور استقلال در نظام جهان تاثیر نخواهد داشت زیرا همچنانکه خلق و آفرینش اختصاص به ساحت
آفریدگار دارد تدبیر نظام آن نیز از لوازم آفرینش و سوق به کمال است یعنی تغییر و تحول پی در پی پدیدههاي جهان و سیر و
تکامل آنها ظهوري از تدبیر پروردگار و لازم آفرینش آنها است و هرگز آفریدهاي که محکوم به تدبیر است نمیتواند به طور
استقلال در موجود دیگري مانند خود تدبیر نماید و آن را پی در پی از هستی بهرهمند سازند و به آن افاضه کند و با آفریدگار
جهان معارضه نماید:
لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ ، ص: 252
نیروي تقوي را بر اساس توحید خالص نهاده یعنی پروردگار را مدبر جهان و نظام واحدي که نظامهاي موجودات را در بر دارد از
شئون خلقت است و هرگز موجودي را مستقل در تاثیر نداند.
12 ) قوله تعالی: أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَۀٍ آیه بیان شرایطی است که رحمت و مغفرت پروردگار گناهکار را فرا میگیرد و )
خطاب به اهل ایمان است که به این جهت فقط گناهان آنان مورد عفو خواهد بود و بیگانگان را شامل نمیشود.
کلمه سوء در این آیه صفت مشبهه و به معناي رفتار ناسزا و گناه است و کلمه بجهالۀ بیان چگونگی عمل است به اینکه از حکم
خرد چشم پوشیده و به گناه اقدام نموده باشد زیرا فعل اختیاري نیک و یا بد بر اساس اراده صورت میگیرد و پس از بررسی به آن
چنانچه آن را خیر و صلاح ندانست آن را اختیار نموده به آن اقدام مینماید ولی در مورد تمایل به گناه ناگزیر بر نیروي خرد پرده
افکنده و از حکم آن تخلف نموده و بضرر خود اقدام مینماید. لذا به ارتکاب گناه و قبیح عمل به جهالت گفته میشود یعنی عمل
که بر پایه بیخردي و بیفکري انجام شده و شایسته بود نظر به قبح و ضرري که دارد آن را ترك میکرد ولی نظر به اینکه اعمال و
رفتار انسان ظهور خواسته اوست و بستگی کامل به حالت روانی او دارد و از آن نیرو میگیرد ناگزیر در آن حال خودستائی گناه را
خواسته گر چه بر خلاف حکم خرد و بضرر او باشد.
ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ توبه عبارت از حالت ندامت و پشیمانی و صفت نفس لوامه است نظر به اینکه ارتکاب عمل قبیح و گناه
تیرگی در روان انسان پدید میآورد و ، ص: 253
ظلمت آن را فرا میگیرد پروردگار از فضل خود وسیله عفو و رفع عقوبت را نیز به عهده او نهاده سرزنش وجدان که عقوبت و
شکنجه روانی است آن را وسیله قرار داده که به سوي پروردگار باز گردد و لغزشی که به او رخ داده تدارك کند به اینکه از رفتار
ناسزا و گناه خود پشیمان شود با قلبی لرزان و آتش حسرت زبان عذرخواهی بگشید پروردگار اگر او را شایسته مغفرت بیند از
عقوبت وي صرف نظر فرماید و به شکنجه روانی او اکتفاء نموده ظلمت و تیرگی گناه را از روان او برطرف کند و صفاي از دست
رفته را به او باز دهد، روح هدایت و حیات جاودان به او بخشد و مفاد جمله و اصلح تاکید است یعنی به حقیقت روان خود را
اصلاح و کنترل نماید و در ندامت و پشیمانی استقامت داشته و به طور صفت او را همواره نصیحت و پند دهد و اگر حالت توبه
پس از اندك زمانی تغییر یابد و به گناه تمایل کند و فریفته آن شود نشانه آن است که در توبه و بازگشت نیز تزلزل داشته و در
مرام خود تصمیم نداشته و نیز نسبت به تبعات گناه از عهده بر آید و حقوق مردم را نیز بپردازند. فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ.
صفحه 127 از 188
غفران به معناي ستر و پردهپوشی است و غفور صفت فعل پروردگار است گناهکار که به وسیله ندامت و پشیمانی خاطر از گناه
خود درخواست عفو نموده پروردگار بر گناه او پرده میافکند و تیرگی که بر روان او عارض شده برطرف مینماید و گناه او را
میبخشد و از عقوبت او صرف نظر نموده رحمت پروردگار او را فرا میگیرد و به طریق عبودیت باز میگرداند و چون رابطه
پروردگار با موجودات عموما و نسبت به مراتب کمال و نقص بشر رابطه ایجاد و آفرینش است بدین جهت مغفرت و آمرزش
، پروردگار در باره گناهکاران عبارت از موهبت وجودي کمال ایمان است که به توبه کننده أنوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج 12
ص: 254
اعطا میفرماید.
از این نکته استفاده میشود که هر عمل اختیاري نیک و یا بد که انسان بجا میآورد مرحلهیی از کمال و یا نقص وجودي را
میپیماید. یعنی عمل نیک پیمودن مرتبهاي از کمال و یا نقص وجود است زیرا حرکت و سیر وجودي او است و براي همیشه در او
ذخیره خواهد شد همچنین گناه سیر انحطاطی و حرکت قهقرائی و ظلمت روانی است که پس از توبه تیرگی و کدورت عارض از
روح او زائل شده بار دیگر به مرتبهاي از صفا و کمال وجودي نایل میشود و صفت غفور و رحیم صفت فعل پروردگار و عبارت
از موهبت صفاي روح و کمال وجود است که در اثر ایمان و تقوي بنیکان موهبت مینماید و یا در اثر پشیمانی از گناه به توبه
کننده اعطاء میفرماید.
، ص: 255
روایات .... ص : 255
1) در کافی از ابی جارود روایت کرده گفت حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود در آخر زمان خداوند آیاتی از قبیل دابّۀ )
الارض و خروج دجّال و فرود آمدن عیسی بن مریم از آسمان و طلوع آفتاب از مغرب به مردم نشان خواهد داد.
2) کافی در ذیل آیه ما فَرَّطْنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْءٍ از امام رضا علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: خداوند پیغمبر )
اکرم را قبض روح نفرمود مگر آنکه دین را کامل نمود و قرآن را که بیان هر چیزي در آن است نازل فرمود و آنچه مردم از حلال
و حرام و حدود و احکام احتیاج دارند در آن میباشد و از هیچ موضوعی فروگذار نشده است.
3) ابی جارود از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند ظلمات تاریکی و کفر است و این آیه رد گفتار )
قدریهاي این است که خداوند آنها را در روز قیامت با صائبین و نصاري و مجوس محشور میکند و آنها میگویند پروردگارا ما
مشرك نبودیم خداوند میفرماید نگاه کنید چگونه بر خودشان دروغ میبندند، سپس فرمود: براي هر امتی مجوسی است و مجوس
این امت کسانی هستند که میگویند قضا و قدر نیست و خود را قادر بر انجام امور فرض مینمایند.
4) ابی حمزه از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: که این آیه در باره کسانی نازل شده که ائمه و )
اوصیاء را تکذیب میکنند و بآنها ایمان نمیآورند و ایشان اشخاصی هستند که خداوند آنان را أنوار العرفان فی تفسیر القرآن،
ج 12 ، ص: 256
رها کرده و واگذاشته براه گمراهی، و هر کس از فرزندان آدم بائمۀ ایمان بیاورد براه راست هدایت و راهنمائی یافته است، سپس
فرمود اگر در تأویل قرآن امامان را تکذیب کنند تمام آیات قرآن را تکذیب کردهاند.
5) حفص بن غیاب از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: روزي حضرت موسی با خدا مناجات مینمود، )
خداوند فرمود اي موسی اگر فقر و ابتلاء بتو رو آورد بگو مرحبا اي شعار نیکوکاران و اگر دیدي بینیازي و ثروت روي آورد بدان
عقوبت گناهی نزدیک شده، زیرا خداوند دنیا را بکسی نمیدهد مگر براي گناهی که مرتکب شده تا بر اثر اقبال دنیا خود را
صفحه 128 از 188
فراموش نموده و توفیق توبه از او سلب شود، پس بعضی اوقات روي آوردن دنیا عقوبت گناهان است.
6) ابی حمزه از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده گفت معناي آیه فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ را از آن حضرت پرسیدم، فرمود: هر )
وقت مردم با آنکه مأمور بقبول ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام هستند ولایت آن جناب را ترك کنند درهاي دولت را بروي آنان
باز نموده و آنان را به ثروت دنیا گرفتار سازیم، تا آنکه قیام حضرت حجّت علیه السّلام بر پا شود و آنها گمان داشتند که هیچوقت
پادشاه و پیشوائی براي ایشان نیست.
7) فضیل بن عیاش از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده گفت از آن حضرت سؤال نمودم که ورع و پارسائی چیست؟ )
فرمود: چیزي است که انسان را از محرّمات خداوند باز داشته و او را از شبهات دور گرداند، زیرا اگر شخص از موارد شبهناك
اجتناب نکند در حرام واقع میشود و حال آنکه نمیداند و اگر منکري را دید و با قدرت و توانائی از آن نهی نکرد پس دوست
داشته که اختیارا مرتکب معاصی خدا شود و هر که مایل بارتکاب ، ص: 257
معاصی خدا باشد در مقام مبارزه و دشمنی با خدا بر آمده و هر که بخواهد و دوست داشته باشد که ظالم و ستمکاري در دنیا باقی
بماند دوست دارد که معصیت خدا را بجا آورد.
8) عیاشی از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که فرمودند: روزي قنبر غلام امیر المؤمنین علیه السّلام بر حجاج وارد شد و )
حجاج از وي سؤال کرد اي قنبر چه کارهائی براي امیر المومنین انجام میدادي گفت: آب وضو آن حضرت را حاضر میکردم.
سپس پرسید پس از فراغت از نماز چه آیهاي را تلاوت میکرد؟ عرض کرد این آیه را فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا ... تا الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ
الْعالَمِینَ. گفت آیا این آیات را بما بنی امیّه تأویل میکرد. پاسخ داد: آري.
حجاج گفت: اگر تو را بقتل برسانم چه کاري انجام میدهی؟ گفت: در اینصورت شخص سعیدي را شقی بقتل رسانیده. امر کرد
گردن قنبر را زدند.
9) عیاشی از امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهما السّلام روایت کرده که در ذیل آیه قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَ ذَ اللَّهُ ... فرمودند: )
معنی آیه آن است که بقریش بگو اي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم اگر خداوند چشم و گوش شما را بگیرد و بر دلهاي شما
مهر بزند که چیزي درك نکنید چه کسی میتواند جز خدا آنها را بر شما برگرداند. پس آنها چگونه تکذیب میکنند.
10 ) ابی جارود از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: یصدفون بمعنی یعترضون است. یعنی چگونه )
بخدا اعتراض میکنند.
11 ) عیاشی در ذیل آیه قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللَّهِ از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آنحضرت فرمودند: )
وقتی که پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از مکه بمدینه هجرت فرمودند اصحاب حضرت مبتلا به بیماري و امراض أنوار العرفان
فی تفسیر القرآن، ج 12 ، ص: 258
گوناگون شده و حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شکایت نمودند، این آیه نازل شد که میفرماید: در دنیا شما گرفتار
مشقت بیماري میشوید، ولی عذابهاي دردناك و مهلک نمیرسد، مگر بطایفه ستمکاران.
12 ) طبرسی در ذیل آیه وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْ یُحْشَرُوا، از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: )
معنی آیه آن است:
اي پیغمبر به قرآن بترسان کسانی را که بقرب پروردگار امیدوارند، همانا قرآن شفاعت کننده و شفاعتش پذیرفته خواهد شد.
13 ) کافی در ذیل آیه کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَۀَ امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: هر گاه جان )
بگلو رسید دیگر براي انسان توبه نمیباشد.
14 ) عیاشی از امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده که آن حضرت فرمودند: خداوند رحمت کند بندهئی را که توبه کند )
صفحه 129 از 188
پیش از مرگ، همانا توبه پاك کننده است، نجاسات گناه را و نجات دهنده است از شقاوت و هلاکت خداوند بر خود واجب
نموده رحمت را از براي اشخاصی که توبه کنند، سپس آیه را تلاوت فرمود.
، ص: 259
تجزیه و ترکیب .... ص : 259
قوله تعالی: وَ ما مِنْ دَابَّۀٍ فِی الْأَرْضِ کلمه من در اینجا زائده و کلمه دابۀ مبتداء و خبر آن کلمه امم و کلمه امثالکم صفت کلمه امم
میباشد. کلمه من در من شیء زائدة و کلمه شیء مفعول مطلق است براي کلمه فرّطنا کلمه وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا مبتداء کلمه صم خبر
است براي مبتداي محذوف که کلمه بعضهم میباشد و جمله آنها خبر است براي وَ الَّذِینَ کَذَّبُوا قوله تعالی: قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ
عَذابُ اللَّهِ ...
کم در أ رأیتکم صرفا براي خطاب است و معناي اسم ندارد، زیرا اگر اسم باشد باید آنچه بعد از آن میآید خود آن باشد در
حالیکه چنین نیست.
مانند أ رأیتک هذا الذي کرمت علی بخاطر اینکه این فعل بدو مفعول متعدي میشود و قاعده این است که مفعول دوم عین مفعول
اول باشد در حالیکه جمله هذا الّذي ... غیر از کاف است. اگر کاف براي خطاب باشد تاء براي خطاب نیست، زیرا یک فعل دو
علامت خطاب نمیخواهد.
بلکه صرفا فاعل است، لذا تاء در همه حال بلفظ مفرد میآید و جمله ان اتیکم عذاب اللّه: جواب شرط تدعون است این جمله در
محل نصب و مفعول أ رأیتکم است.
ان کنتم صادقین جواب شرط محذوف و قرینه آن جمله أ رأیتکم است.
کلمه لو لا براي ترغیب است وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ عطف است بر جمله ، ص: 260
فَلَوْ لا إِذْ جاءَهُمْ بَأْسُنا زیرا از این جمله استفاده میشود که آنها تضرّع نکردهاند.
کلمه من در جمله من اله غیر اللّه مبتداء و کلمه اله خبر آن است و کلمه غیر اللّه و جمله یأتیکم صفت کلمه اله میباشند. و ضمیر
کلمه به بمعنائی که از کلمه سمعکم و ابصارکم مأخوذ شده بر میگردد و کلمه بغتۀ حال براي ضمیر کلمه اتاکم کلمه مبشرین و
منذرین حالند براي کلمه مرسلین.
ضمیر به به ما یوحی الیّ بر میگردد و جمله لَیْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِیٌّ جمله حالیه است.
قوله تعالی: فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ.
جمله فتطردهم در جواب نفی قرار گرفته لذا منصوب شده است و نصب فعل فتکون بخاطر این است که در جواب نهی واقع شده
است.
جمله سلام علیکم در آیه و إِذا جاءَكَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا مبتدا و خبر است.
، ص: